part sixteen

1.5K 355 63
                                    


وجودت چی داره که منو جادو میکنه؟

__________________________________________________

«جونگوک»

چند هفته بود که قلبم مثل همیشه نمی تپید . انگار که با هر تپش بی قراری رو داخل رگ هام جاری می کرد .

احساس بدی بود که حتی نمی دونستم این بی قراری از کجا سر چشمه میگیره.

حتی تهیونگ هم متوجه این بی قراری شده بود و سعی داشت با بیرون بردن هر روزه ام از این حالت خارجم کنه.

بعد از برگشتن از استخر خانوادگی تکیون در حال پیاده شدن از ماشین تهیونگ بودم که صدایی با فریاد اسممو صدا کرد.

با اخم به سمت صدا برگشتم .

پسر مو قهوه ای با چشم های گشاد و رنگ پریده به من خیره بود معلوم بود که از دیدن من شوکه شده بود .

کسی نباید می فهمید که کجا زندگی می کنم وگرنه باید دوباره اسباب کشی می کردم .

به سمت پسرک متعجب راه افتادم که پسره دیگه ای از پشت بوته ها بلند شد و دست پسر مو قهوه ای رو کشید و شروع به دویدن کرد .

بعد کلی دویدن وقتی موفق نشدم دو پسر رو بگیرم با اخم به سمت تهیونگ که با گیجی به من نگاه می کرد رفتم: چی شده ؟ کی بودن ؟

_نمی دونم ولی باید بیشتر مراقب باشیم ممکنه که خطری باشه.

***

غلت زدم و سرمو زیر بالش فرو بردم تا خوابم ببره.
دقیقا دو ساعت از وقتی به تخت اومده بودم تا بخوابم می گذشت اما هر چند دقیقه یک بار روی نشانم سوزشی احساس میکردم که مانع از بخواب رفتنم می شد.

نمیدونم مشکل کوفتیش چی بود .

می خارید و می سوخت چه مرگش بود؟

دستم رو زیر بالش فرو کردم تا کمی از سوزشش کم کنم.
از وقتی پا به داخل اون خیابون گذاشته بودم وضعیت هر شبم این بود .

همراه با این سوزش و خارش چیزی که بیشتر متعجبم می کرد تصویر چشم های کشیده و گربه ای شکلی بود که هر شب قبل از خواب پشت پلک هام نقش می بست .

صاحب این چشم ها چه کسی بود که خواب شبانه رو از من گرفته بود ؟

چه کسی بود که با فکر کردن به چشم هاش اینطوری بهم می ریختم و قلبم به تپش می افتاد.

_________________________________________________

پارت جدید با حضور افتخاری تهیونگ و جئون شی😁

می دونم دارم شور کوتاهی رو در میارم ولی شما منتظر یه پارت طولانی و هیجانی باشید که خیلی نزدیکه.(^~^)

بوس به لپاتون(づ ̄ ³ ̄)づ

[look like a Rose]Where stories live. Discover now