part fourteen

1.5K 357 31
                                    

کاش برمیگشتیم به روزی که چشم هام چشم هاتو ملاقت کرد.

____________________________________________________

با فریاد هوسوک سر پسر به سمتمون چرخید و وقتی هوسوک رو با دهن باز خیره به خودش دید در ماشینی که ازش پیاده شده بود رو کوبید و به سمتمون اومد .

اوضاع خراب بود پس نشستن بی فایده بود بلند شدم و دست هوسوک احمق رو که انگار هیپنوتیزم شده بود رو چنگ زدم و شروع به دویدن به سمت مخالف جئون کردم.

اگه می گرفتمون صد در صد زنگ میزد پلیس به جرم مزاحمت ازمون شکایت می کرد .

_لعنت به دهن گشادت هوسوک می مردی و ده دقیقه ساکت می موندی ؟

هوسوک در حالی که هنوز داخل یک جهان دیگه شناور بود بدون جواب دادن به سوالم چیزی رو زیر لب زمزمه کرد .

وقتی اونقدر دور شدیم که مطمئنا دست جئون جونگوک بهمون نمی رسید پشتمو به دیوار یکی از خونه ها تکیه دادم و روبه هوسوک که نفس نفس میزد داد زدم : چطور می تونی انقدر احمق باشی؟

+ه..هی..هیونگ اون...اون جونگوک بود .

_خب جونگوک بود که بود رئیس جمهور که نبود .. صبر کن تو اسمشو از کجا میدونی ؟

+هیونگ اون یه آیدل معروفه جیمین هر روز داره رقصاشونو به بچه ها یاد می ده ، خدای من اون نیمه یونگیه ! با ترس زمزمه کرد.

_مطمئنی که درست دیدی من اون پسرِ مو شرابی رو گفتما.

+میدونم اون جونگوک  مکنه یک گروه معروف پسرونه است.

_اما... اما یونگی نیمه ی یک آیدله !

+خودمم میدونم لازم نیست تکرارش کنی.

_یونگی میدونست که اون خواننده اس برای همین فرار کرد اون نمیخواد زندگی اون پسرو بهم بریزه ولی این طوری خودش آسیب میبینه .

+نه تنها آسیب جسمی بلکه آسیب روحی ام میبینه

_باید یکاری کنیم.

***

«یونگی»

وقتی چشم هامو باز کردم دیگه داخل ایستگاه اتوبوس نبودم داخل تختم دراز کشیده بودم .

احساس بدی داشتم که بخاطر احمق بازی های خودم دو نفر دیگه رو نگران کرده بودم .

چرا نیمه من جئون جونگوک بود چرا باید عکسشو میدیدم و راجبش کنجکاو میشدم ،چرا باید به حرف های دو تا دختر راجبش گوش می دادم.

اصلا چرا وارد زندگی من شده بود ؟

چرا باید سر و کله اش داخل زندگی من پیدا می شد . اون می تونست با یک اشاره دل هر دختر و پسری رو که مطمئنم از من بهتر بودند ببره ولی چرا باید من نیمه اش می شدم ؟
چرا وقتی میدونم که با نزدیک شدن بهش عذاب می کشم باز هم دلم می خواد برگردم به اون اتوبوس و اون هم اونجا باشه تا من از آرامشی که کنارش داشتم لذت می بردم. قطعا من یک احمقم !

_______________________________________________

سلام توت فرنگی ها🍓🍓

نویسندتون سرما خورده 😷😷از من به شما نصیحت هیچ وقت کولر روشن نکنید بخوابید😢
بچم یونگی دلش نیمه اشو میخواد 😰
خلاصه دیگه کامنت بزارید و خوشحالم کنید 😆

شرط ووت هم که مثل قبله لازم نیست هر دفعه بگم⭐

[look like a Rose]Where stories live. Discover now