واکنش اون بتای احمق در برابر تمامی داد و بیداد های آلفا فقط یک لبخند بزرگ بود که داشت با لذت به شاهکارش نگاه میکرد .
الفا حرصی و جیغ کشان:تو یه دیونه یـــی.
بتا همچنان با اون نیشخند عصاب خورد کن روی لب هاش داشت بهش نگاه میکرد ، حلقه ی دستاش رو دور کمر آلفا محکم تر میکنه تا یوقت نتواند از دستش در برود.
: هزار بار بهت گفتم که من فقط و فقط به امگاها علاقه دارم . چرا نمیخوای این رو بفهمی ؟
اون بتای احمق در برابر تمام داد و بیداد های الفا خم به ابرو نمیآورد ، به ارومی کمرش رو نوازش می کرد و با اون چشم های براقش بهش زل زده بود.
لیسی روی لاله گوش آلفا میزند و جیغش رو برای چندمین بار درمیاورد.
از میان دندان های بهم چفت شدهش می غرد: ولم کن .
داشت از این همه ریلکس بودن بتا روانی میشد و اگر میتونست بی شک اون رو به قتل می رسوند .
شاید اگه خودش شخصا بتا رو به فاک داد بود ، الان حس بهتری می داشت؛ ولی انگاری اون گرگ احمقش شب گذشته مثل یک گرگ بی عقل تمام تنش رو دو دستی به بتا هدیه داد بود .
: آروم باش بیب ، خودت گفتی اگه یبار به فاکت بدم تو دیگه برای همیشه مال منی .
تهیونگ در اون شرایط حتی نمیتوانست به یاد بیار که واقعا تا به حال همچین حرفی رو زده یانه!
: اههه خدای من .... تو لعنتی به یه گرگینه مست و که نزدیک راتش ، هیچ عقلی تو سرش نیست تجاوز کردی .
بتا پیشانیش رو به پیشانی تب دار پسر میچسبونه و مجبورش میکنه تا به چشم هایش نگاه کند.
: یادم نمیاد که باهام مخالفتی کرده باشی ، هنوز به خوبی یادم که چطور مثل یه آبنبات خوشمزه داشتی لب هام و از جا میکندی .
الفا با ناخون های بلند گرگش خراشی روی بازوی عضله ی بتا میندازه و سعی میکند تا اون رو از خودش دور کند .
ولی جونگ کوک همچنان هیچ اهمیتی نمیداد ، انگار نه انگار که از جای خراشی که آلفا روی دستش انداخته خون جاری ست.
: بهتر خفه شی ، دلم نمیخواد اون شب نحس رو به یاد بیارم بتا .
: من اسم دارم آلفا ، با اینکه دیشب داشتی اسممو با لذت جیغ می کشیدی الان باز یادت رفته ؟
: میشه بجای این همه چرت و پرت گفتن ، یکم توجه کنی که چه بلا به سرم آوردی ؟
یقهی لباسش رو پایین میکشد ، میون اون همه مارک و کبودی به رد دندون های بتا اشاره میکند.
: فقط کافی بود اون دندون های لعنتیت کمی عمیق تر فرو برن تا مارکم کنی .
جونگ کوک فشاری به کمرش وارد میکند و دوباره الفای خشمگین رو به خودش نزدیک تر میکند ، با زبون رد دندون هاش روی گردن تهیونگ رو خیس میکند.
YOU ARE READING
دوست داشتنت یک اجبار
Werewolfپیوند یک آلفا و بتا غیر ممکن ، حتی اگه بشه م بتا نمیتونه تاپ باشه . : این عجیبه اما انگار این یه بچه ست ، شما باردارید . : ولی من یه آلفام !!!!!! فصل اول: تمام شده. فصل دوم: درحال اپلود. کوکوی