part29

956 197 106
                                    

ده دقیقه از شروع ویدیو گذشته بود ، کم کم داشت صحنات اصلی شروع می شد.

ان دو گرگینه لخت و بی پوشش در هم می پیچیدند، تنشان از حرارت هم می سوخت ، لب هایشان درهم گره خورد بوده و پر صدا هم رو می بوسیدند.

دست های بتا که وحشیانه سینه های برجسته شدش رو می فشرد و نیشگون می گرفت، زبان خیس اش را رو آن می کشید ، هر از گاهی مک می‌زد داشت آلفا رو دیوانه می‌کرد؛ الفا ناله می کرد و با کوبیدن پایینه تنه ی خود به بتا خواستار چیزی بیشتر از نوازش شدن بود .

محرک به خوبی روی تهیونگ اثر گذاشته ، آلفا بکل آن غرور و ابهت اش را به فراموشی سپرده بود؛  بدون هیچ مخالفتی می گذاشت که بتا لمس کند و ببوسدش.

دلش میخواست درد دیک متوروم شده ، تن داغش را با حل شدن در آغوش بتا درمان کند .

بتا به آرامی و نوازش وار دستش را پایین می برد ، روی دیک سیخ شده ی آلفا قرار می دهد .

فشرده شدن بیضه هاش توسط جونگ کوک ، همان کسی که تا چندین دقیقه ی پیش چشم دیدن اش رو نداشت ؛ باعث در آمدن آه و ناله هایش شد، صدای ناله های  آلفا تمام خانه رو پر کرد بوده

پریکام از دیکش  چکه چکه می‌کرد،  چرخش انگشت های دورانی جونگ کوک به روی سوراخ اش داشت تهیونگ رو به اوج می رسوند .

با دور شدن انگشت جونگ کوک از روی سوراخش می خواست غر بزند،ولی لب هایش میون لب های بتا گیر افتاده بود؛ صداش به صورت کلماتی نامفهوم بیرون می آمد .

تن شان باهم  بر می خورد و  نوک سینه هایشان روی هم کشید می شد  ،  الفا زیر تن بتا وول می خورد و دست هاش شانه ی های بتا رو چنگ انداخته؛ تهیونگ چیزی بیشتر از لمس شدن می خواست .

یکچیزی مثل به اوج رسیدن دیک اش .

دستاش رو دور کمر بتا می پیچد و جایشان را باهم عوض می‌کند ، تهیونگ فردی نبود که بگذارد در تخت کسی به او سلطنت کند و محال بود که بگذارد کسی او را زیر نگه دارد .

ولی مشکلی که آن میان وجود داشت سست شدن دست و پاهایش بود ، سست شدن بدنش اجازه ی حرکت کردن را به او نمی داد .

بتا به خوبی علت مکث او را می دانست ، علائم محرک یکی یکی در حال نشان دادن خود بودند .
دستش را بالا می‌آورد و دو طرف باسن تهیونگ می گذارد ، سوراخ نبض دار پسر را به بازی می گیرد .

تهیونگ در تمام طول عمرش حتی یکبار هم باتم نشده بود ، حتی فکر نمی کرد که روزی تن به این ذلت بدهد ؛ اما نمی دانست چرا حالا احساس می‌کرد که آن پایین به چیزی بزرگ تر و بیشتر از دست جونگ کوک نیاز دارد .

نور آباژور اتاق را روش می کرد و بازتاب نور به روی تن عریان تهیونگ ، تمام جزییات روی تن پسر را به نمایش می گذاشت؛ تنش پر از رد بوسه های جونگ کوک بوده و رد دندان های بتا اطراف سینه هاش جا ماند بوده.

دوست داشتنت یک اجبار Место, где живут истории. Откройте их для себя