21.My Heartbeat 2

1.3K 229 13
                                    

Kai pov

یه شماره از چانیول داشتم ماله تقریبا 8 سال پیش بود که همو دیده بودیم حتی نمیدونستم هنوز فعاله یا نه این شماره رو خودش به زور توی دفتر تلفنم نوشته بود بعد کلی کلنجار رفتن با خودم زنگ زدم

از شانس خوبه من حتی موبایل اقا رو هیلرش جواب میداد

"بله؟"

"..."

"الوووو؟ شما با همراه پارک چانیول تماس گرفتین میتونم کمکتون کنم؟"

"..."

"صدامو نداری یا مریضی؟"

یهو به خودم امدم صدامو صاف کردم "اهههمم سلام هیونگ هست؟"

"شما؟"

اول میخواستم بگم به تو چه، موبایل شخصی یکی رو که جواب میدی فضولی هم میکنی؟ ولی میدونستم هیونگ خیلی روی هیلرش حساسه برای همین فقط خودمو معرفی کردم "کای هستم حالا میشه با هیونگ حرف بزنم؟"

"..." حالا این اون بود که ساکت شده بود

"الو؟"

یهو صدایی از اونور خط گفت "بکی چته چرا عین جن زده ها شدی؟ اون تلفن من نیست دستت؟ چی شده اوووو"

"..."

گوشی رو از دستش گرفت "الو؟"

"هیونگ" با یه صدای کلافه و بی حوصله حرف میزدم واقعا این هیلرا چرا همشون اینجورین اخه؟

"کای؟"

"هیونگ یه چیزی لازم داشتم تنها کسی که به ذهنم رسید تو بودی"

"..."

"الو هیونگ مردی؟ چرا حرف نمیزنی وقت ندارما"

"اهمم ببخشید یه لحظه هنگیدم واقعا خودتی؟ واقعنی؟"

"هیونگ...."

"خب بگو چی میخوای؟"

"امم.. امم.. هوووففف آدرس مدرسه سهونو داری؟"

"هان؟"

"شنیدی چی گفتم داری یا نه؟"

"من ندارم ولی شاید بکهیون داشته باشه اما برا چی میخوای؟"

"لازم دارم بپرس بهم بگو"

"باشه قطع کن میپرسم برات اس... اخ راستی تو که گوشی نداری بهت زنگ میزنم"

"باشه فقط زود عجله دارما باشه الان میپرسم"

چانیول 10 دقیقه بعد بهم زنگ زد آدرسی رو که از همسفر سهون گرفته بود بهم داد باورم نمیشد همسفرش از من بیشتر میدونست این حس خیلی بدی بهم میداد خیلی چیزا بود که من درباره سهون نمیدونستم چیزایی که خیلی اذیتم میکرد من حتی شماره موبایلش رو نداشتم که اگه دیر کرد یا اگه اتفاقی افتاد بتونم زنگ بزنم از حالش بپرسم

Healer I [Completed] Where stories live. Discover now