جمعيت زيادي دعوت بودند.
سوكجين و الن با كنجكاوي به باغ بسيار بزرگي كه با انواع نور و گل اراسته شده بود نگاه ميكردن .الن دو تا گلس شامپاين از خدمتكار گرفت و يكيشو به دوست پسرش داد و زير لب گفت:
-نامجون اينقدر پولداره؟سوكجين نيشخندي زد. پول زيادي براي يك عروسي فيك بود!
ميز و صندلي هاي چوبي كه به سبك روستيك چيده شده بودند و گلدون هاي گل اركيده با تركيب سفيد و بنفش بزرگي كه تقريبا همه جا بودند!
سرش از بوي شديد گل گيج رفتتمام محوطه با ريسه هاي نوراني پوشيده شده بود . و فضاي باغ رو از اونم رويايي تر ميكرد
به جز دو ساختمون اصلي و محوطه باز بزرگي كه مراسم توي اون صورت ميگرفت بقيه باغ پر از درخت بود كه تلاش شده بود با چراغ هاي باغي روشن نگه داشته بشه.
ولي خود فضاي باز اصلي نوراني بود و مناسب براي يك جشن طولاني.چشماشو دوري داد و با چشماش دنبال برادرش گشت.
نامجون رو دم در ورودي ديده بود. ولي چون هنوز مهمان ها ميومدند نامجون به رسم ادب بايد همونجا ميموند.
با ياد اوري قيافه شوكه شده پسر با كمي ذوق گوشه ي لبشو جويد.
پسر مشخصا استرس داشت و سوكجين نميتونست جلوي تفريح كردنشو بگيره.نامجون موهاشو براي اين مراسم خاكستري نقره اي كرده بود. كه جين توي دلش اعتراف كرد خيلي بيشتر از بلوند بهش مياد.
و كت شلوار خوش دوخت مشكي رنگ و دستكش هاي سفيد. به رسم همه ي داماد هاي كره اي.لبخندي زد. و جلوتر رفتن.
الن سريع و به كره اي تبريك گفت. و سوكجين نتونست به لهجه ي بانمك دوست پسرش لبخند نزنه.
الن براي به دست اوردن دل جين و به كمك جونگ كوك كره اي ياد گرفته بود. نميتونست حرف بزنه بيشتر متوجه ميشد. خود الن ميگفت واسه اينه كه سر در بياره وقتي دو نفري خودش و جونگ كوك پشت سرش صحبت ميكنن چي ميگن ولي جين ميدونست الن دنبال اينه كه بهتر دركش كنهنامجون زير لب گفت:
-فكر نميكردم بياي!سوكجين لبخندي زد. شايد اگر خبر نداشت كه عروسي فيكه اينقدر اروم نميبود و بي شك شركت نميكرد.
-خودت دعوتم كردي!نامجون ديگه چيزي نگفت و از الن تشكر كرد.
سوكجين كه دوباره نگاه نامجونو ديد لبخند مهربوني زد و لب زد:
-فايتينگ!جونگ كوك رو كنار جيمين و يونگي پيدا كرد.
تيپ رسمي خيلي به برادرش ميومد.
جونگ كوك با لبخندي از دوستاش جدا شد و پيش الن و جين برگشت.
با ذوق گفت:
-اينجا خيلي خوشگله!الن با كنجكاوي دنبال چهره هاي آشنا ميگشت ولي كسي رو به جز پدر دوست پسرش و اكس جونگ كوك پيدا نكرد:
-كوك اكست مدل موهاشو عوض كرده؟ دفعه ي قبل بلوند بود! ولي مشكي بهش بيشتر مياد
ESTÁS LEYENDO
THE RULE NUMBER 3 [vkook]
Fanficجونگ كوك آروم پرسيد: -يعني هدف زندگي اين نيست؟ كه لذت ببريم... لذت هاي وحشي... مثل بوسيدن پسري كه نميشناسي؟ تهيونگ لبخندي زد: -مگه ما همه خودمحور نيستيم؟ كاري رو ميكنيم كه فقط و فقط به نفع خودمونه و فقط خودمون لذت ميبريم... هممون خودخواهيم... جونگ...