نامجون چشماشو بسته بود و به سختي نفس ميكشيد. نفس هاي تندش پر صدا بودند و با انگشت هاش پوست عرق كرده پسرو چنگ ميزد.
جين ناله ي بيجوني كرد و به حركتش ادامه داد. حتي ناله هاي پرشور جين هم خسته و بي حال شده بود ولي هيچ كدومشون راضي به پايان شبي كه داشت به صبح ميرسيد نبود.
نامجون قبل از اينكه شروع كنن در اتاق پسر رو بسته بود تا فضا خصوصي تر به نظر بياد و حالا بعد از ساعت ها فعاليت ،هواي اتاق شديدا گرفته بود و پنجره ي اتاق بخار كرده بود.سوكجين اجازه نداده بود از تخت به جز موارد ضروري خارج بشن... ميخواست اونقدر خاطره دونفره روي اون تخت بسازه كه تمام خاطره هاي تك نفره اشو به فراموشي بسپاره
پارچ ابي كه اورده بودن به اخراش رسيده بود و خيلي وقت بود كه خنكاشو از دست داده بود.
نامجون از اين حجم نزديكي و گرماي تن فردي كه عاشقش بود در حال آتيش گرفتن بود. انگشتاشو توي پهلو هاي پسر فرو كرد و اونو به خودش چسبوند. پسر ناله اي كرد ...نامجون در عميق ترين حالت داخلش بود و هيچي بيشتر از اين نميتونست اونو به اوج لذت برسونه . حس پرشدگي و گرماي تن نامجون از خود بيخودش ميكرد . خودشو بيشتر به پسر فشار داد تا درد عميق تر رفتن الت پسرو بهتر حس كنه... زانو هاي دردناكش دو طرف پسر افتاده بودند و رد سرخ انگشت هاي معشوقش با سوزش دلپذيري روي پوستش خودنمايي ميكرد .سوكجين دستشو به طرف عضوش برد و شروع به حركت دادن مچش كرد.بطري هاي لوبريكانت خالي شده روي زمين كنار كاندوماي استفاده شده و بقيه موارد مصرفيشون افتاده بود و يه جورايي خلاصه عشق بازي چند ساعت گذشته اشونو نشون ميداد.
كمي بيشتر روي پسر خم شد و با دست ديگه اش سينه اشو چنگ زد و براي خودش يك تكيه گاه درست كرد و نامجون با شهوت به قيافه نزديك ارگاسم پسر نگاه مي كرد.
جين دندوناشو روي هم فشار داد و سريع تر سر التشو فشار داد و محكم تر پسرو چنگ زد.
با آه مقطع وسنگيني كام گرمش روي سينه و گردن نامجون ريخت و نامجون بدون مكث لباي خيس و كبود پسرو دوباره بين لب هاش اسير كرد.
مه اي كه دورشونو گرفته بود اونقدر شديد بود كه نامجون چيزي جز چهره عرق كرده معشوقش و تن خسته و استفاده شده اشو نميديد.
مهم نبود ملافه ها چقدر از فعاليتشون كثيف شده يا به خاطري شرابي كه در اين بين از دهن هم ميخوردن چندتا لكه ي قرمز كه به راحتي پاك نميشدن به وجود اومده... جين ترجيح ميداد بعدا بره ملافه جديد بگيره ولي كل هيكل نامجون كه با شراب قرمز خيس شده رو ببوسه و ليس بزنه.
نامجون ناله اي كرد و سوكجينو از خودش جدا كرد. پسر بيحال روي تخت افتاد و نامجون بلافاصله پسرو به پهلو كرد و پشتش قرار گرفت.
و با يك حركت واردش شد.
جين ناله ي خسته اي كرد . بعد از ساعت ها استفاده خشن از بدنش ديگه ورود يك دفعه نامجون بهش درد خاصي نداشت.عرق تمام بدنشونو پوشونده بود و نامجون ديگه نميتونست داغي سوراخ جين رو تحمل كنه...
لب هاشو به پشت گردن پسر رسوند و روي كبودي هاشو ليس زد. با وضعي كه نامجون براي اثبات علاقه و تسلطش روي پوست جين به وجود اورده بود، سوكجين مطمئن بود قراره بازخواست شديدي از طرف شركت بشه... ولي اهميتي نميداد.
داغي نامجون داخلش و درد بي حس شدن پايين تنش تمام فكرشو گرفته بود
نامجون طولش نداد ضربه محكمي زد و ناله بي جون پسر رو دوباره در اورد.
لب هاش گوش هاي سوكجينو دوباره مك زدن و با سرعت دادن به كمرش در عرض چند ثانيه با غرش كوتاهي ارضا شد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
THE RULE NUMBER 3 [vkook]
Fanficجونگ كوك آروم پرسيد: -يعني هدف زندگي اين نيست؟ كه لذت ببريم... لذت هاي وحشي... مثل بوسيدن پسري كه نميشناسي؟ تهيونگ لبخندي زد: -مگه ما همه خودمحور نيستيم؟ كاري رو ميكنيم كه فقط و فقط به نفع خودمونه و فقط خودمون لذت ميبريم... هممون خودخواهيم... جونگ...