Part~66~

2.2K 433 179
                                    


جئون سونگ وو با ديدن دوباره تهيونگ توي پيشبند اشپزي خنده اش گرفت :
-اگر به اينكارت ادامه بدي كم كم مجبور ميشم برات يه حقوق در نظر بگيرم

تهيونگ خنديد :
-ممنون پدر ... لطفا بيمه و هزينه رفت و امد رو هم اضافه كنيد ! خونه اتون از مركز شهر دوره!

جونگ كوك لبخند بي جوني به اين قضايا زد و نگاه سونگ وو به حالت سوالي از جونگ كوك به تهيونگ كشيده شد.
نگاه نگران تهيونگ، نگرانترش كرد:
-زود ميام

تهيونگ لبخندي زد:
-منتظرتونيم

جونگ كوك در سكوت به چيدن ميز كمك كرد .شام خوراك مرغ كاري و برنج بود. جئون سكوت ميز رو نشكست . و شام در سكوت معذب كننده اي صرف شد. جونگ كوك تقريبا چيزي نخورد و فقط با غذاش بازي كرد.

بعد از اتمام شام تشكر كرد و بلند شد تا ميزو جمع كنه كه تهيونگ سريع گفت:
-برو استراحت كن عزيزم اينجا رو جمع ميكنم و ميام

با رفتن جونگ كوك جئون شروع به صحبت كرد
-چي شده؟

تهيونگ ميز رو جمع كرد و با خستگي گفت:
-كل روز بيمارستان بود

و قبل اينكه زبون جئون با نگراني باز بشه گفت:
-چك آپ! دكترش ميخواست كامل چك اپ بشه همراهش بودم نگران نباشيد ازمايشاش همه نرمال بود اون فقط خسته و بي انرژيه

جئون با ناراحتي و عذاب وجدان سرشو تكون داد. اون اونقدر درگير كارش بود كه خبر نداشت پسرش كل روز بيمارستان بوده :
-تهيونگ بشين لطفا بايد صحبت كنيم

تهيونگ دوباره نشست و دستاشو روي ميز توي هم گره كرد
جئون نفس عميقي كشيد:
-شايد الان وقت خوبي براي اين حرف نباشه ولي از طرفي خوب شد امشب اينجايي

لبخندي به پسر مضطرب زد.
-ميدونم گاهي خيلي بهت سخت گرفتم منو تو سخت تونستيم بهم اعتماد كنيم

تهيونگ بلافاصله صاف نشست .بحث اعتماد خيلي جدي بود

-اولش اين قضيه رو دوست نداشتم برام سوال بود كي به شركت خانوادگيش پشت ميكنه و اونو ميفروشه

-من...
-ميدونم تهيونگ

جئون لبخندي زد:
-ميدونم قصدت فروش شركتتون نيست ،تو فقط ميخواي قدرتتو توي شركتتون زياد كني و براي اين كار هم بايد هزينه كني

تهيونگ سكوت كرد و جئون ادامه داد:
-و اصرار داري قدرتت از طرف مادام نباشه! به ظاهر زير نظر مادرتي ولي در اصل تلاش كردي جدا بشي... من واقعا به اين تصميمت احترام ميذارم

جئون سرشو تكون داد و با جام شرابش كه تنهاچيزي بود كه روي ميز بود بازي كرد.
-وقتي وارد بازيت شدم فقط فكر سود بودم. از پول هاي شخصيم استفاده كردم و سهام خريدم به هر حال كي هولدينگ شركت سوداوريه

THE RULE NUMBER 3 [vkook]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora