سه سال بعدموهاشو به سمت بالا حالت داد. و گوشواره ي حلقه اي شو توي گوشش انداخت.
بلوند كردن موهاش ايده تهيونگ بود. چون تهيونگ ميخواست باهاش ست كنه.
پيراهن گشاد سفيد رنگي با شلوار جذب لي پوشيده بود.يه نگاهي به صورتش كرد ولي با نديدن عيبي لبخندي زد و بيخيال آرايش شد
"سكسي كردي؟"
جوابشو داد:
"ته من همينجوري سكسي ام واقعا لازم نيست براش تلاش كنم"بلافاصله گوشيش زنگ خورد و تماس تصويري بر قرار شد.
تهيونگ سريع نظر داد:
-موهاتو بده پايين ! اينجوري خيلي جذاب شدي بذار اونم يكم اعتماد به نفس بگيرهجيمين غر زد:
-نميخوام!تهيونگ نگاه خريدارانه اي بهش انداخت:
-واقعا خوب شدي... يه بالم لب هم بزن. ادكلن هم فراموش نشهجيمين دوباره خودشو توي آيينه ديد زد:
-حالا سرش به تنش مي ارزه؟-تا عكستو نشونش دادم فوري علاقه منديشو نشون داد. گفت يه پيراهن آبي تنشه .شمارتو هم بهش دادم خودش تو رو پيدا ميكنه
جيمين خنديد:
-اگر امشب تنها برنگردم خونه شام مهمونت ميكنم. حس ميكنم اينقدر با كسي نبودم كه يادم رفته سكس رو چطوري شروع ميكنن! !تهيونگ خنديد:
-كاري نداره!تصميم بگير امشب دوست داري يه سوراخ باشي يا چيزي كه سوراخو پر ميكنه!
هرچند با توجه به استايل ديتت به نظرم همون اولي
اگر خوب پيش رفت كورن داگ برام بخرجيمين هم خنديد:
- فعلاو تماس رو قطع كرد. بالم لبشو برداشت و روي لبش كشيد. به نظرش زيادي جلب توجه ميكرد ولي نيشخندي زد و از خونه بيرون رفت.
سردرگم به تابلو فيلم هاي مختلف نگاه ميكرد. طبق گفته تهيونگ ديتش بليط خريده بود پس جيمين سعي داشت حدس بزنه چه فيلمي و چه سالني رو قراره بره.
فردي از پشت صداش زد:
-پارك.... جيمين؟لبخندي زد و برگشت.
============
يونگي با بي حوصلگي غر زد:
-هوسوك منو چه به سينما ؟! اين مسخره بازيا رو بايد با دوست دخترت انجام بدي!هوسوك دو ظرف بزرگ پاپ كورن و دوتا ليوان نوشابه بزرگ خريده بود و به سختي حمل ميكرد يونگي كمكش كرد و نوشابه ها رو گرفت.
-دوست دخترم كجا بود! دوست دختر من لپتاپمه ولي حتي اونم نياز به استراحت داره. گاهي دلم براي فَن و سي پي يوي لپتاپم ميسوزه يونگي .واسه همين گفتم بهش استراحت بدم با توي نچسب بيام بيرون
و در ادامه مشت بزرگي از پاپكورن توي دهنش گذاشت.
يونگي با نگاه چندشي بهش گفت:
-يكمشو بذار براي داخل سالن
ŞİMDİ OKUDUĞUN
THE RULE NUMBER 3 [vkook]
Hayran Kurguجونگ كوك آروم پرسيد: -يعني هدف زندگي اين نيست؟ كه لذت ببريم... لذت هاي وحشي... مثل بوسيدن پسري كه نميشناسي؟ تهيونگ لبخندي زد: -مگه ما همه خودمحور نيستيم؟ كاري رو ميكنيم كه فقط و فقط به نفع خودمونه و فقط خودمون لذت ميبريم... هممون خودخواهيم... جونگ...