19

6K 624 602
                                        

سلام هگوری پگوریا 😍

بخاطر ووتای پارت قبل ممنون ❤

آخرین پارت تابستونو بترکونید 😄

امیدوارم از پارت جدید لذت ببرید 💙💚

______________________________

.
.
.
.
.
.
.
.

هری همون طور که گردن دردناکش رو ماساژ ميداد آهی کشید
هری: آخ خدا گردنم خورد شد

لیام: دیشب صد دفعه بهت گفتم برو تو اتاق رو تختت بخواب.... وقتی حرف گوش نميدی همین ميشه ديگه

هری: ببند دهنتو.... اگه تو تنبیه ديگه ای براشون در نظر ميگرفتی اينجوری نميشد...

لیام دست از کش و قوس دادن به بدن دردناکش برداشت
لیام: آره آره تقصیر منه.... تقصیر منه که بخاطر تو زین رو دعوا کردم!

هری شکلکی برای لیام در آورد و چشم غره ای بهش رفت
هری: معدم داره سوراخ ميشه.... تنبیه بسه ديگه.... بریم بیاریمشون؟

لیام: من بهشون گفتم 11.... ولی به جهنم.... منم خیلی گشنمه

هری از جاش بلند شد و به همراه لیام، تلو تلو خوران به سمت پله ها رفتن
لیام: سرت بهتره؟

هری: فعلا معدم اجازه نميده درد ديگه ای رو احساس کنم

ليام: پس مشکلی نداری
لیام بیخیال گفت و کلید اتاق نایل رو از جیبش در آورد

لیام: با ذکر نام و یاد گاد وارد شيم بلکه اتفاقی نیفتاده باشه

هری خنده ای کرد و سری تکون داد
هری: بازش کن مسخره

لیام با خنده در اتاق رو باز کرد
تنها چیزی که تو اتاق دیده ميشد پر متکا بود
با دهن باز وارد اتاق شدن و نگاهشون روی دوتا موجود کوچولویی که روی تخت بهم گره خورده بودن ثابت موند

لبخند کمرنگی روی لب های هری شکل گرفت
لیام: اتاق نایل به فاک رفته
هری سرش رو به نشونه تایید تکون داد

لیام: وقتی برگرده، هممونو به فاک ميده
هری بازم تاییدش کرد

لیام: الان اون دوتا تنبیه شدن یا من و تو؟
هری باز هم سر تکون داد

ليام اخماش رو تو هم کشید و ضربه ای به بازوی هری زد
لیام: ای کوفت.... هر چی ميگم سر تکون ميده

هری با همون لبخند به سمت لیام چرخید
هری: نظرت چيه تا من پسرا رو بیدار میکنم، میز صبحونه رو بچینی؟

My heart beats for you Where stories live. Discover now