20

6.1K 631 747
                                        

هی گايز
خوبيد؟😀

ی خورده دیر شد ولی بدونيد تقصیر خودتون بود 😑
کامنتای پارت قبل خیلی کم بودن
منم انگیزه نداشتم بنویسم

و به همین منظور از این به بعد شرط داریم 😐

200 تا کامنت + 75 تا ووت

زیاد نیست، هروقتم به شرط برسیم آپ میکنم 😄

______________________________

.
.
.
.
.
.
هری: زین؟!

زین: حرف نزن... لبخندت از بین ميره

هری: خب فکم درد گرفت!

زین: مهم نیست.... لبخند بزن

نیم ساعتی ميشد که سوزن زین روی "لبخند بزن هری" گیر کرده بود
و مدام انگشتش رو تو چال گونه ی هری فشار ميداد

هری: الان لپم سوراخ ميشه زین

زین: نچ اه.... چقد غر میزنی هری.... ی لحظه_.... آخ.... چته وحشی؟

با ضربه ای که لویی روی دستش زد با اخم دستش رو عقب کشید

لویی: به چالش دست نزن

لویی با اخم های درهمش گفت
زین: به تو چه؟ هان؟.... به تو چه حسود خان؟

لویی فکری کرد و با حرص به زین نگاه کرد
لویی: من دوست پسرشم.... پس بهم ربط داره

زین: خب منم برادرشم.... پس اول مال من بوده

لویی: مگه اسباب بازيه که مال تو باشه؟

زین: اسباب بازیش که هر دیقه تو دست توعه و باهاش بازی میکنی

زین با نيشخند گوشه ی لبش گفت
هری آهی کشید و صورتش رو با دستاش پوشوند

لویی: هری که اسباب بازی نداره.... تو بچه ای هنوز عروسک_

با درک منظور زین از "اسباب بازی هری" تا گوشاش قرمز شد و اخماش رو به شدت تو هم کشید

لویی: برو کنار ببینم... لوسه منحرف

با حرص زین رو هل داد و کنار هری نشست
زین با خنده از روی مبل بلند شد
زین: فقط ی منحرف، انحراف جمله رو پیدا میکنه گربه... اينو يادت نره

بعد از اینکه چشمکی به لویی زد، به سمت اتاقش رفت
لویی با حرص چشم هاش رو روی هم فشار داد
لویی: عوضی

My heart beats for you Where stories live. Discover now