سلام
خوبین؟ خوشین؟این پارت خیلی مهمه
پس لطفا با دقت بخونيد 😄و اینکه 4500 کلمس 😑
پس لطفا انگشتاتونو تکون بديد
و برام کامنت بذاريد تا انرژی بگیرم 😀
ووتم فراموش نشه
( غر نزنم نميشه 😂)امیدوارم لذت ببرید 💙💚
______________________________
.
.
.
.همون طور که دستاش رو روی سرش گذاشته بود، به غرغر های برادر کوچکترش گوش ميداد....
دقیقا از زمانی که چشم باز کرده بود و برای صبحونه وارد آشپزخونه شده بود، همین وضعیت بود
واقعا هیچ ایده ای نداشت که چه موضوعی انقد زین رو شاکی کرده!
زین: تو اون مغز فاکیش نميره که.... فاک بهش.... خرس گنده....
" حرف حرفه منه بیبی "با حرص ادای لیام رو در آورد و قیافش رو کج و کوله کرد....
بعد دوباره اخماش رو تو هم کشید و با عصبانیت دستاش رو تو هوا تکون دادزین: فاک يو لیام پین.... اصلا فاک تو هر چی دوست پسر خره.... پسره ی خرس.... فاک_
نایل: زین اگه ی بار ديگه بگی فاک خودم پا میشم میکنمت
نایل با کلافگی گفت و سرش رو روی میز جابه جا کرد تا راحت تر به خوابش ادامه بده
فقط اگه صدای زین ميذاشت!صدای اون پسر مثل زنگ تو سرش تکرار ميشد
صدای زین واقعا زيبا بود....
ولی نه برای 8 صبح!زین با عصبانیت به سمت نایل چرخید تا جوابش رو بده که با کشیده شدن دستش توسط هری دهنش بسته شد....
هری اون پسر کوچولوی تخس که مثل شیر نعره میکشید و به دوست پسرش فحش ميداد رو به سمت خودش کشید و روی پاش نشوندزین با ناراحتی تو بغل هری جابه جا شد، تا راحت تر بشينه
هری: چيه لیتل برو؟.... از چی عصبانی؟هری با آرامش همیشگیش پرسید و بوسه ای روی شقیقه ی زین کاشت
زین: هر چی بهش ميگم نه.... گوش نميده.... الانم رفته حموم تا آماده بشهبا ناراحتی گفت و اخماش رو بیشتر از قبل تو هم کشید....
نگاهش رو به انگشتاش دوخت
هری: برای چی آماده بشه؟زین: ميخواد منو ببره پیش خانوادش
خیلی آروم زمزمه کرد و سرش رو بیشتر از قبل تو یقش فرو برد
KAMU SEDANG MEMBACA
My heart beats for you
Fiksi Penggemar_Complete_ هری: معذرت ميخوام فرشته کوچولوی من... لویی:برای چی؟ هری: همش تقصیر من بود... باید ازت محافظت میکردم لویی: تو تلاشتو کردی هری هری: پس باید بیشتر تلاش میکردم... منو ببخش عزیز دلم لبخند تلخی روی لب های لویی شکل گرفت لویی: تقصیر من و تو نیست...