24

5.5K 632 895
                                    

سلام خرس تنبلا 😍

چه خبرا؟

بخاطر ووت و کامنتای پارت قبل خیلی مرسی 😍
کلی انرژی گرفتم و دو پارت نوشتم براتون😀

هر وقت که شرط این پارت پر بشه بعدی رو میذارم
90 تا ووت + 250 تا کامنت

و اینکه پارت ادیت نشدس
یعنی کافیه ی بار ادیت نکنید تا براتون عادت شه 😑😑

امیدوارم از پارت جدید لذت ببرید 😊

______________________________

.


.
.
.
.
.
.
.
.
لویی: هری؟

هری: جانم

لویی: تو بخاطر من بهشون گفتی بیان؟

لبخند روی لب های هری پررنگ تر شد و به سمت لویی چرخید
هری: همه چیز بخاطر تو

لبخند شیرینی روی لبهای نازک لویی شکل گرفت
لویی: یعنی فقط بخاطر اینکه دل من براشون تنگ شده بود؟

هری: من بخاطر تو جای آسمون و زمین رو عوض میکنم.... ی مهمونی کوچیک که چیزی نیست

بعد از خوردن شیرینی های خوشمزه ی مادربزرگ، جرارد به همراه دیانا و بچه های شرورشون به اتاق انریکه رفته بودن تا بلکه چند ساعتی رو استراحت کنن و اجازه ی استراحت به اعضای خونه رو هم بدن!

و لویی و هری حالا روبه روی هم روی تخت اتاقی که هنوزم بوی مزخرف رنگ توش ميومد، دراز کشیده بودن و با صدای آرومی حرف ميزدن

لویی: تو کی بهشون زنگ زدی که من متوجه نشدم؟

هری: خیلی قبل تر از اینکه تو بهم بگی دلت برای جرارد تنگ شده

لویی به آرومی خندید و بدنش رو جلوتر کشید و بوسه ی کوتاهی روی گونه ی هری گذاشت

خواست سرجاش برگرده، ولی هری یقه ی لباسش رو تو مشتش گرفت و لویی رو به سمت خودش کشید و لباش رو روی لبای لویی کوبید

لباش رو آروم روی لبای لویی حرکت داد و دستش رو از یقش جدا کرد و دور شونه ی پسر کوچکتر پیچید و با دست دیگش مشغول نوازش پهلوش شد

لبهاشون روی هم میلغزید و بوسه های ریزی روی لبای هم میذاشتن
هری لب پایین لویی رو تو دهنش کشید و بوسید

با گاز ریزی که لویی از لبش گرفت ناله کرد و خودش رو عقب کشید

اخماش رو تو هم کشید و به اون گوی های شیشه ای و شيطون نگاه کرد

لویی زبونش رو روی لبش کشید و لباش رو روی چونه ی هری گذاشت

سرش رو عقب کشید و با حالت با نمکی چشماش رو گرد کرد

My heart beats for you Where stories live. Discover now