23

5.4K 616 805
                                        

سلام به تنبل ترین خرس های دنیا 😍

حالتون چطوره؟
درس و مدرسه شمارو هم به مرز پارگی رسونده؟ 😟

شرط پارت قبل رو که پر نکردید
ولی من آپ کردم 😞
پس لطفا این پارت رو برسونيد
90 ووت و 200 کامنت

امیدوارم از پارت جدید لذت ببرید 💚💙

______________________________

.
.
.
.
.
.

.
با نوازش های دستی روی صورتش خیلی آروم لای پلکاش رو باز کرد...

هری با ی لبخند خیلی قشنگ نگاهش میکرد و دستش رو نوازش وار روی گونش میکشید

لبخند کمرنگی روی لباش شکل گرفت
لویی: صبح بخیر

هری: صبح توام بخیر شيرينک

بلافاصله دولا شد و بوسه ای روی چونه ی لویی گذاشت

لبخند روی لبای لویی پررنگ تر شد....
خیلی آروم از جاش بلند شد و روی تخت نشست
بوسه ی نرمی روی گونه ی هری گذاشت و از روی تخت بلند شد و وارد دستشویی شد
بعد از مسواک زدن صورتش رو شست و از دستشویی خارج شد....

متعجب به هری که تا کمر تو کمد خم شده بود و دنبال چیزی میگشت نگاه کرد
لویی: هری؟!

ی صداهای نامفهومی میشنید، ولی درست صدای هری رو نمیشنید، از اون جایی که کلش تو کمد بود

لویی: هری.... دنبال چی میگردی؟

هری بالاخره لباس مورد نظرش رو پیدا کرد و از تو کمد بیرون اومد....
پوفی کشید و خوشحال از لباسی که پیدا کرده بود به سمت لویی چرخید

هری: لویی اينو بپوش
هودی صورتی رو مقابل صورت لویی نگه داشت...

لویی: چرا؟.... لباسم کثیف شده؟

متعجب مشغول بررسی لباسش شد
هری آروم خندید و لباس رو روی تخت انداخت
دستش رو پشت کمر لویی انداخت و به نرمی لویی رو تو آغوشش کشید

هری: لباست کثیف نیست بیبی.... من دوست دارم اون لباس رو تو تنت ببینم.... برای من میپوشیش؟

سوالی به چهره ی لویی نگاه کرد...
لویی نگاهی به لباس انداخت و لبخندی روی لباش نشست

وقتی هری اون لباس رو براش انتخاب کرده، لویی برای چی باید مخالفت کنه؟...

مگه غیر از اينه که هری دوست پسرشه؟
پس چرا فقط به سلیقه ی پسر چشم سبز لباس نپوشه؟

لبه ی لباسش رو تو دستش گرفت تا درش بياره، که دست هری روی دستش نشست

متعجب به هری نگاه کرد
لویی: چی شده؟

My heart beats for you Where stories live. Discover now