64

4.3K 563 1.3K
                                        

سلاااااام
خوبید؟ چه خبرا؟

بیایید جلو دونه دونه بوستون کنم دلم براتون تنگ شده 🥺💋

پارت هایی که شرط دارن خیلی منظم و دوست داشتنین، میخوام برای اینم شرط بذارم *-*

600 تا کامنت و 220 تا ووت ☺

امیدوارم از پارت جدید لذت ببرید💙💚
____________________________

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
لویی: ولم کن_ هری ولم کن... با توام_ من نمیخوام جایی بیام_ هرررررری!

هری بی توجه به کلی بازی های پسر، در ماشین رو باز کرد و بدن ظریف لویی رو تقریبا پرت کرد روی صندلی و بلافاصله در رو بست.

تا لویی خودش رو جمع کنه سوار ماشین شد و قفل در رو زد. با نیشخندی که گوشه ی لبش نشسته بود، به چهره ی متعجب و گیج معشوقه ی عزیزش نگاه کرد.

لویی: داری چیکار میکنی؟... من کار دارم باید برم... زود باش درو باز کن!

هری: کارت هر چی که هست اجازه ی انجام دادنش رو نداری... اگر کولی بازیت تموم شد راه بیفتم؟

لویی با چشم های گرد شدش پوفی کشید و با حرص به هریه کاملا خونسرد و راضی نگاه کرد.

لویی: نباید به اون داداشه نامرده بی تربیتت اعتماد میکردم... من شوخی ندارم باهات هری این مسخره بازیا رو تموم کن من کار دارم باید برم!

هری ی تای ابروش رو بالا انداخت و نگاهش رو از سر تا پای لویی گردوند.

هری: مراقب حرف زدنت باش لویی، منم باهات شوخی ندارم... از امروز تا ابد تو اونجوری که من بخوام لباس میپوشی، راه میری و رفتار میکنی... جایی که اجازه بدم میری و اگر اجازه ندم قدم از قدم برنمیداری...

اگر خوب باشی، خوش رفتاری میبینی و اگر بد باشی_ ممکنه مجبور شم دوباره تو انباری زندانیت کنم!

لویی بزاق تلخ جمع شده زیر زبونش رو قورت داد و ناباور به هری که شبیه روز های اول آشناییشون رفتار میکرد نگاه کرد.

لویی: یعنی_ یعنی چی؟

تلخندی روی لب های هری نشست و ماشین رو روشن کرد.

هری: یعنی اینکه ممکنه حلقه ی نامزدیم رو پس داده باشی، ولی تو هنوزم مال منی لویی... از همون روزی که اون قرارداد رو امضا کردی تا ابد!

My heart beats for you Where stories live. Discover now