اول این قسمت توضیحات و رفع ابهام بکنم برای پارت قبلی.پس بهتره بخونین.
خب.توی قسمتی درباره ی اینکه پدر چان و خدمتکارش باهم یکی شدن بگم.اگه یادتون باشه پارت های قبل هم توضیح داده شد که آجوما یکی خدمتکار های جوان عمارت پارک بود و طی اتفاقی بدون وسیله محافظتی باهاش وارد رابطه میشه و سرانجامش شکل گیری و تولد پسری به نام پارک چانیول میشه.
من توی مقدمه فصل دو گفتم.شما نمیتونید بیون بکهیون رو بشناسید!... و فقط وقتی که خودش اجازه بده و خودش بدون رمز و راز اتفاقات رو بیان کنه شاید بتونید.
عجول نباشید.به تمام کاراکتر ها فرصت بدین.مخصوصا بکهیون!...بکهیون درون خودش در حال انجام چهار تا جنگه و قابل درکه که بعضی کار هاش گنگ و بی معنی باشه.
لزومی نداره هرکاری که بکهیون انجام میده یه کار عقلانی و قابل درک باشه.من دارم مغز شخصی که همه چیزش جهتش مخالف چیز های معموله، براتون نشون میدم.
من دارم مغز یه قاتل روانی رو بهتون نشون میدم.دقت کنین روانی!!....لزومی نداره هر حرف و کارش رو درک کنین.فقط به عنوان یک علامت سوال درون مغزتون نگه دارین و شاید بکهیون توضیح ساده تری بهتون بده؛و اگه تا الان متوجه نشدین باید بگم که بکهیون یه روانیه که داره وضعش حاد تر میشه.
شما فقط از صحنه هایی که بکهیون قراره با سرخی و گرمای خون که با هیولای درونش ادغام شده بهتون بده، لذت ببرین!
توی کامنت ها دیدم که نسبت به چانیول بعضی ها ابراز تنفر میکنن.چانیول کاملا آگاهانه توضیح داد تمام این دردهایی که بهش میداد برای محافظت بود.ما خیلی وقتا باید بدجنس باشیم تا محافظ باشیم.بیاین با یه مثال خیلی ساده توضیح بدم.مثلا به یک پدری میگن اگه با چاقو پای بچه ات رو زخمی کنی اون سالم میمونه ولی اگه این کار رو نکنی ما پسرت رو تکه تکه میکنیم!...هر عقل سلیمی گزینه اول رو انتخاب میکنه و چانیول دقیقا توی فیک جای پدره و بکهیون جای این پسر!
و دوم اینکه تمام رفتار و حرکات بکهیون توی فصل اول حتی گریه هاش،حتی زجه هاش، همه اش الکی بود!شما که میدونین بکهیون میتونه دردش رو کنترل بکنه پس میتونست درد شلاق هارو تحمل کنه!به همه چی یک بُعدی نگاه نکنین.چون این فیک رو یک بعدی نگاه کنین خیلی چیز هارو نمیفهمین!
کاراکتر هارو به هیچ وجه قضاوت نکنین.شما ماهیت واقعی هر چیزی رو نمیدونین و مهم تر از اون،اینا شخصیت های بی نقصی نیستن.اشتباه میکنن،دل میشکنن.چون هیچ بشری بی عیب و نقص نیست!
_________________________
یک ماه بعد...
YOU ARE READING
Angels of satan
FanfictionSeason one[Completed✅] Season two[ on going ] •اسم:فرشتگانِ شیطان •خلاصه:پارک چانیول تک فرزند قدرتمندترین مافیای کره و آسیا از وقتی که به دنیا اومد فهمید برای زنده موندن توی دنیای تاریکی که متولد شده برای حفاظت از خودش باید ظالم باشه و فقط با حس انت...