Part_44 (s1)

2.8K 623 621
                                    

حتما به حرف های پایین پارت دقت کنین*
_______________________

چانیول با اون یکی دستش که بکهیون رو نگه نداشته بود در حموم رو باز کرد.به دلیل آب گرمی که از شیر دوش میومد و در مدتی بسته بود حموم دم کرده بود.بدن بکهیون وقتی اون گرمی رو لمس کرد چانیول به وضوح دید که لرزش پسر توی بغلش اروم گرفته.

هنوز هم بازوهای بکهیون دور گردنش به سختی گره خورده بود و چانیول با احتیاط پاهای ژله مانند بکهیون رو وارد وان کرد و اروم زمزمه کرد:

+زیاد گرم نیست؟

بکهیون هیچ حسی توی پاهاش نداشت.میدونست فلجش میوقته ولی با صدایی که به سختی سعی در پنهان بغضش داشت،گفت:

-م..من حس ندارم..

اونقدر با صدای آرومی گفت که اگر سر بکهیون توی گردنش نبود به سختی میتونست بشنوه.کلِ پایین تنه بکهیون رو وارد آب کرد و با احتیاط کمر بکهیون رو به پشتی وان تیکه داد و گفت:

+کدوم قسمت هات آب و گرمی رو حس میکنه؟

بکهیون که با ورود به آب گرم وان غرق در لذت گرمی آب شده بود با سوال چانیول سعی کرد تشخیص بده که گیرنده های حسی کدام عضو های بدنش هنوز کار نمیکنه.پس از چند ثانیه با چشم های شفافی که لرزشی وارد قلب چانیول میکردن به چانیول نگاه کرد و گفت:

-از زانو به پایینم رو اصلا حس نمیکنم؛با دستام البته دستام از نوک انگشت هام تا مچ دستم هیچ حسی ندارن،بعد اون کل بازو ها و بالا تنه ام به خوبی گرمای آب و خیسی رو حس میکنه.پایین تنه ام تا زانوهام هنوز کامل درست نشده.چجوری بگم...جوریه که آب خیس بودن و گرما رو خیلی کم حس میکنه.

چانیول سری به معنی فهمیدن تکون داد و با لیز خوردن بکهیون خودش رو اونقدر سریع به بکهیون رسوند که خودش هم از سرعت عملش تعجب کرد.

کف وان لیز بود و این برا بکهیونی که هنوز توانایی کامل در نشستن نداشت؛ سخت بود که تعادلش رو حفظ کنه و مانع از این بشه که لیز بخوره و از طرف دیگه به دلیل بی حس بودن دست هاش نمیتونست وقتی داره لیز میخوره از خودش واکنش نشون بده و با گرفتن کناره های وان از لیز خوردنش جلوگیری کنه.

چانیول تن نمدار بکهیون رو دوباره به پشتی وان تیکه داد و همین که خواست کمر راست کنه و شامپو رو برداره بکهیون دوباره لیز خورد.بکهیون پسر مغروری بود و دوست نداشت نیازمند دیگران باشه و الان که وضعیت بد بدنیش اون رو وادار میکرد که به شخص کناریش تکیه کنه و کمک بخواد، اذیتش میکرد.

آرنج هاش رو بزور لبه وان گذاشت تا به چانیول نشون بده که خودش میتونه تعادلش رو حفظ کنه و نیازی به این نداره که چانیول نگهش داره.همین که چانیول دستش رو از بازو بکهیون برداشت آرنج های بکهیون با تمام بی رحمی بهش خیانت کردن و از لبه وان لیز خوردن.سر بکهیون توی آب رفت و چانیول با گرفتن بازو های بکهیون بلندش کرد.بکهیون نفس عمیقی کشید و در حالی که چشم هاش رو بخاطر چسبیدن موهای خیسش روی صورتش بسته بود با حرص نفس هاش رو بیرون میداد.

Angels of satanWhere stories live. Discover now