Part_8(s1)

3.1K 661 157
                                    

چشاشو اروم باز کرد ولی با نوری که به چشاش میخورد مجبور شد باز چشاشو ببنده خواست تکون بخوره دردی از پهلوش سر جاش میخکوبش کرد

چشاشو اروم باز کرد و دید توی بیمارستانه و به دستش سرم وصل شده و دو تا از بادیگارد های چانیول بی حس به بکهیون زل زدن سرمش آخراش بود و حوصله اینو نداشت که پرستار بیاد تا سرمش رو دربیاره

خودشو یه ذره خم کرد و از کنار میز یه پنبه برداشت و سرمش رو در آورد و بازوش رو جمع کرد بعد پرونده ای روی میز بود حتما برا خودش بود رو برداشت و مطالعه کرد

فهمید که دلیل اینکه هی داره غش میکنه اینه که کم خونی شدیدی داره برا همین با هر استرس یا خون ریزی کوچیکی غش میکرد قبل از این که بکهیون بتونه پرونده اش رو ببنده یه ماسک و کپ یکی از بادیگارد ها بهش داد و گفت حتما باید بپوشه

اروم با دردی که داشت کلاه رو سرش گذاشت و ماسک سیاه رو به صورتش زد....و اون پارک لعنتی اونقدر زرنگ بود که اونو تو بیمارستانی که بکهیون کار میکرد نیاورد بود تا مبادا فرار کنه....ولی اگه هم میخواست هم نمیتونست چون زخمش درد میکرد

سرشو پایین گرفته بود اروم به سمت خروجی میرفت و بادیگارد ها پشتش بودن

از در که خارج شد جلوشون یکی از اون ماشین بزرگ های چانیول بود که حتی بکهیون اسمش نمیدونست اروم در پشت رو باز کرد و نشست و بازم سرش پایین بود
که صدای یه پوزخندی رو شنید
سرشو بلند کرد و به چانیولی نگاه کرد که داشت رسما با تمسخر بهش نگاه میکرد بدون حسی سرشو پایین انداخت تا برسن باز به اون شکنجه گاه تا شاید بتونه بخوابه ولی رو پاش یه چیزی پرت شد

اون چیز....قلاده بود!!!
سرشو بلند کرد به چانیول نگاه کرد و چانیول با نیش باز گفت:

+ببند گردنت!

لحنش دستوری بود ولی برای بکهیون این کار واقعا له کردن غرورش بود

قلاده چرمی بود و به قلاده یه زنجیر زیبایی وصل شده بود و دستش تو دست چانیول بود

چانیول که حوصله اش از تاخیر بکهیون از بین رفته بود دستشو به زخم پهلو بکهیون نزدیک کرد و انگشتش هاش رو به زخم فشرد

بکهیون جیغ خفه ای کشید و دستش رو دست چانیول گذاشت و اروم لب زد:

-ب...بسه انجامش میدم ف...فقط دستتو بردار

چانیول با پوزخند گوشه لبش دوباره صاف نشست و منتظر به بکهیون نگاه کرد که تا اون قلاده رو روی گردن بکهیون ببینه

Angels of satanWhere stories live. Discover now