Part_12(s2)

1.3K 334 611
                                    


انگشتش رو روی لب های خیس بکهیون که چشم هاش رو بسته بود کشید.بدن بکهیون رو که در اثر نفس کشیدن های مکرر بالا پایین میشد رو به طرف بدن خودش کشید ‌و محکم در آغوش گرفت.انگشتش رو روی گردنش جایی که لوهان اون مایع رو تزریق کرده بود و باعث شده بود اندازه کف دست یه بچه هشت ساله کبودی وحشتناکی بوجود بیاد،کشید.

لب های داغ و خیسش رو روی کبودی گذاشت و با آرامش کلش رو بوسه بارون کرد و از لرزش بدن بکهیون لذت برد.اخرین بوسه رو طولانی تر گذاشت و عقب کشید.به چشم های براق بکهیون چشم دوخت و حین برداشتن تار موی سفید و بلند بکهیون از روی صورتش اروم زمزمه کرد:

+امشب میریم خونه.

بکهیون که سرش رو روی بازوی چانیول گذاشته بود شوکه کمی خودش رو بالا کشید:

-چرا؟پس پیدا کردن قاتل چی؟یا مراسم ترحیمش؟

چانیول لبخند غمناکی زد و ادامه داد:

+تو دنیایی که ما زندگی میکنیم جایی برای سوگواری نیست بکهیون.همه چیز اینجا فرق داره.اگر حتی نخوام هم طبق قانون پیش برم همه اش باعث میشه مراسم سوگواری بیشتری بگیرم.تو دنیایی که ما زندگی میکنیم به ازای هر قطره اشکی که من برای غم از دست دادن عزیزانم میریزم اونها نقشه جدیدی برای کشتن من طراحی میکنن.

بکهیون لبخند موذبی زد و خودش رو بیشتر به سینه چانیول چسبوند و زمزمه کرد:

-توی این دنیا عشق چجوریه؟

چانیول انگشت های کلفتش رو درون موهای بکهیون فرو کرد و سرش رو به سر بکهیون چسبوند:

+توی دنیای ما عشق اون قرار های کلیشه ای که به کافه میرن و به هم کیک های قلبی میخرن نیست؛ شاید عشق واقعی توی دنیای ما اون گلوله های سردی باشه که قراره به طرف سینه ی همدیگه نشانه بگیریم!

به ثانیه نگذشته بود هر دو سرجاشون نشستن. اسلحه هاشون رو به طرف قلب همدیگه نشونه گرفتن.قلب بکهیون توی دهنش میزد.نمیتونست تشخیص بده این هم مثل اون ازمون های مزخرف چانیوله برای مورد آزمایش قرار دادن سرعت عکس العملش هست یا نه؟!

دستش رو روی ماشه گذاشت و با احتیاط به انگشت چانیول خیره شد تا ببینه روی ماشه قرار گرفته یا نه ولی با دیدن انگشتش که کنار دسته اسلحه اس نفس رو با حرص بیرون داد و اسلحه رو پایین آورد.

چانیول لبخندی زد و سر بکهیون رو به طرف خودش کشید و روی سینه اش چسویند و با افتخار گفت:

+کارت عالیه.

بکهیون که از ترس بهش حمله اومده بود سعی میکرد با نفس های عمیقی که میکشید حالش رو بهتر بکنه.سرش رو به سینه چانیول مالید و اروم گفت:

Angels of satanTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang