Part_18(s1)

2.8K 660 181
                                    

"تنفر،حس قدرتمندیه!"

روی تختش نشسته بود و به پرده ها که با باد میرقصیدن نگاه میکرد.همون لحظه سوزش وحشتناکی از معده اش حس کرد،همین حس وحشتناک حالت تهوعش باعث شد سراسیمه به طرف دستشویی بره و بالا بیاره،وقتی بالا آورد تمام دریچه های دهانیش همراه معده اش حس سوزش وحشتناکی داشت،چشاش رو که باز کرد با دیدن سینک خونی رو به روش کپ کرد،بازم حالت تهوع بهش دست داد و بالا آورد و بازم خون بود!

حس سوزش دیگه به درد وحشتناک تبدیل شده بود،حس میکرد داره میمیره،بازم خون بالا آورد!

دیگه نایی روی پاهاش نداشت و روی زمین افتاد و بالا آورد،نمیدونست چرا اینجور شده چون درد وحشتناکش و شوک وارده از خون بالا آوردن دکمه عاف مغزش رو زده بود

بازم بالا آورد،باید یه کاری میکرد،داشت میمرد،با صدایی که به شدت ضعیف شده بود و میلرزید فریاد زد:

-ک...کمککک

بازم خون بالا آورد و شروع به نفس نفس زدن کرد،دیگه نمیتونست حتی صدایی تولید کنه تا به کمکش بیان،داشت نا امیدی بهش دست میداد که کیونگسو با عجله وارد دستشویی شد و با دیدن صحنه رو به روش یه دقه خشکش زد....زمین و سینک دستشویی کلا خونی بود و بکهیونی که روی زمین نشسته بود و دهنش تا چونه اش خونی بود

بکهیون بازم خون بالا آورد و همون لحظه غش کرد....کیونگسو به طرف بکهیون هجوم برد و بکهیون رو توی بغلش گرفت و از دستشویی بیرون دوید و توی راهرو رفت،هوار کشید:

+یکی کمک کنه!

سهون،لوهان،کای و چانیول از اتاق هاشون در اومدن با دیدن بکهیون خونی روی بازو های کیونگسو خشکشون زد

لوهان زود از از همشون به خودش اومد به طرف کیونگسو دوید

-چیه؟...چی به سرش اومده!

+نمیدونم،فقط توی اتاق نشسته بودم که شنیدم بکهیون از دستشویی فریاد کشید

چانیول به کیونگسو نزدیک شد و گفت:

»دهنش کلا خونه؟

+اره فکر کنم

»روی تختش بزار!

چانیول به کیونگسو دستور داد،کیونگسو زود بکهیون رو روی تختش گذاشت و کنار رفت تا چانیول به بکهیون نگاه کنه...چانیول جوری به نظر میومد که میدونست چه خبره...به طرف اون چهار نفر که توی اتاق بودن نگاه کرد و گفت:

»برین بیرون!

+چی؟

»گفتم برین بیرون!....هر وقت گفتم سهون فقط تو بیا،تو!

Angels of satanWhere stories live. Discover now