+خوبی؟-هوم...خوبم...ولی اگه از اون یکی لحاظ بپرسی...نمیدونم،زیادی گیج شدم.
+مهم نیست حلش میکنی...تو همیشه قوی بودی!
-اره...ولی نه در این مورد.
+از پس اینم بر میای...خب بگو ببینم بازم فراموش کردی؟
-اره...دقیقا بعد اینکه ضربان قلبم بالا میره و تغییراتی توی بدنم ایجاد میشه کلا همه چی رو فراموش میکنم.
لوهان پاش رو روی این یکی پاهاش گذاشت.خودکارش رو بین دو انگشتش چرخوند و متفکر به بکهیون نگاه کرد.لوهان با گرفتن رد نگاه بکهیون که به گردنش نگاه میکرد دستش رو روش گذاشت.حتما اون احمق عوضی شب مارکش کرده بود.بکهیون ابروش رو بالا انداخت و گفت:
-مارک؟
لوهان مضطرب کاغذ دیگه ای از پوشه اش در آورد و بعد سرفه کردن مصلحتی گفت:
+اره...حالا بریم به موضوع اصلیمون.
-هی هی...تو میتونی بعد سکس کام اون پارک رو از سوراخم تمیز کنی ولی من نمیتونم ازت درمورد یه مارک بپرسم؟
لحن بکهیون کمی دلخور ولی کاملا صمیمانه بود.لوهان لبخندی زد و گفت:
+چون چیز خاصی نیست بک.کار فاک بادیمه.
چشم های بکهیون از تعجب گشاد شد و گفت:
-فاک بادی؟
لوهان نیشخندی زد و درحالی که به نوشته هاش چشم دوخته بود گفت:
+دکتر ها نمیتونن فاک بادی داشته باشن؟
-ن..نه نه منظورم این نبود.فقط فکر میکردم یه رابطه عاشقانه رو ترجیح میدی؟!
لوهان نگاهی به چشم های پسر انداخت و گفت:
+در حال حاضر حوصله سر و کله زدن با مخرب ترین حس های دنیا رو ندارم.تا اطلاع ثانوی شهوتم خالی بشه اوکیه.
بکهیون سرش به معنی فهمیدن تکون داد و با ادامه پیدا کردن حرف های لوهان سرش رو به طرفش چرخوند.
+آقای پارک بهم گفت که بدنت یجور فلج موقت شده ولی اینکه به این زودی فلجی بدنت در اومده خیلی جالبه.انگار تحت تاثیر ادرنالین زیاد بوده؟!
-اره.
لوهان این دفعه پای دیگریش رو روی اون یکی پاش انداخت.با پایین خودکارش درحالی که سرش پایین بود کنار ابروش رو خاروند و با لحن مرموزی که بکهیون رو شوکه کرد گفت:
YOU ARE READING
Angels of satan
FanfictionSeason one[Completed✅] Season two[ on going ] •اسم:فرشتگانِ شیطان •خلاصه:پارک چانیول تک فرزند قدرتمندترین مافیای کره و آسیا از وقتی که به دنیا اومد فهمید برای زنده موندن توی دنیای تاریکی که متولد شده برای حفاظت از خودش باید ظالم باشه و فقط با حس انت...