"مُردن یعنی زیر خاک دفن شدن نیست!"
وقتی چانیول اونجوری بهش دستور داد تا پیشش بیاد، جوری که انگار اون اتفاق ها نیوفتاده،اعصابش بهم خورد و بدون اهمیت دادن بهش از اونجا به اتاقش رفت و رو تختش دراز کشید، بدون این که خودش بفهمه چشاش سنگین شد و به خواب رفت
چشماش رو باز کرد و نمیدونست ساعت چنده ولی با دیدن هوای روشن، فهمید صبح شده....از جاش بلند شد و به طرف سرویس بهداشتی رفت تا دست و صورتش رو بشوره....وقتی در رو باز کرد درست وسط زمین یه وازلین بود!
خم شد و از روی زمین برداشت و وازلین رو توی دستش چرخوند و با دیدن متن روش با گیجی به متن نگاه کرد. روی میز گذاشت و بعد از شستن صورتش و به طرف پذیرایی قدم برداشت
روی میز، رو به روی چانیول نشسته بود و دلیل اون لبخندش رو نفهمید و خیلی رو مخش بود، مشغول بازی کردن با ژامبون هاش بود که چانیول گفت:
+زیاد بخور!
بکهیون سرش رو از بشقابش بلند کرد به چانیولی که داشت پوزخند میزد نگاه کرد
یادش اومد آخرین باری که گفته بود زیاد بخوره تا حد مرگ شکنجه شده بود، یعنی الان چه نقشه ای داشت؟
اهمیتی نداد و به خوردنش ادامه داد بعد گذاشتن آخرین زیتون توی دهنش آب پرتقالش رو سر کشید و بلند شد، همین که بلند شد دو تا از بادیگارد های هیکلی چانیول از دو طرف بازوش گرفتن
بکهیون عصبی داد زد
-دارین چه غلطی میکنین؟.....ولم کنین عوضیا!
چون بعد اون سه ماه غذا نخوردن نحیف تر شده بود تکون خوردنش هاش هیچ تاثیری نداشت
بکهیون با فهمیدن این که مقصد اون بادیگار ها کجاس خون تو رگاش منجمد شد، اونو داشتن به زیر زمین میبردن!
بعد از رسیدن به زیر زمین بکهیون رو روی زمین پرت کردن و از اونجا رفتن، بازو بکهیون به خاطر خوردن به زمین سفت درد گرفت.بکهیون از جاش بلند شد و بازوی چپش رو مالش میداد که اون ور یه مردی که کت و شلوار پوشیده بود داشت بهش نزدیک میشد
با نزدیک تر شدن اون مرد بکهیون تونست چهرش رو تشخیص بده،اون رو نمیشناخت ولی قیافه ای سردی داشت و مو های سیاهش با پوست سفیدش تضاد زیبایی بوجود آورده بود
اون مرد بهش نزدیک شد و از بازوی بکهیون گرفت و از زمین بلند کرد،با لبخند چندشی گفت:
+خودتو آماده کردی خوشگل؟
آماده کردی؟
YOU ARE READING
Angels of satan
FanfictionSeason one[Completed✅] Season two[ on going ] •اسم:فرشتگانِ شیطان •خلاصه:پارک چانیول تک فرزند قدرتمندترین مافیای کره و آسیا از وقتی که به دنیا اومد فهمید برای زنده موندن توی دنیای تاریکی که متولد شده برای حفاظت از خودش باید ظالم باشه و فقط با حس انت...