Angels of satan

Part_41 (s1)

اون کلاب فضای عجیبی داشت.افرادی که دنبال خالی کردن شهوتشون بودن.بعضی ها در حال خالی کردن خشمشون بودن و فردی توی عمیق ترین نقطه بار دنبال زندگیش بود.نجات زندگیش!

تن با قدم هایی که نشان از این میداد که داره کیف میکنه به طرف طبقه بالا رفت تا چانیول رو ببینه.

تن همین بود.با تمام مهارتش مثل جادوگری با چشم هاش و صدای آرومش گولت میزد و بعد کشیدنت به سیاه ترین چاله دنیا ولت میکرد و با تمام سرگرمی غرق شدنت رو تماشا میکرد.

تن وارد قسمت بالایی که بوی شراب های گرون و پیپ همه جا رو پر کرده بود چشم هاش رو بست و از بوی مست کننده شهوت و گناه که کل اونجا رو پر کرده بود نفسی گرفت و اون حس زیبا رو به ریه هاش منتقل کرد.

چانیول جلوی یکی از بارمن ها نشسته بود و داشت مشروب همیشگیش رو میخورد، تن آگاه بود که اگه یک رول از موادش به چانیول بده، چانیول میتونه با مزه کردن اون مشروب و پخش شدن مواد توی رگ هاش بهشت رو تجربه کنه!

پشت میز رفت و بعد کنار زدن بارمن جلوی چانیول پشت میز وایستاد و در حالی که به نرمی دستش رو تکیه گاه چانه اش میکرد لبخندی زد که توش سرگرمی،تاریکی،گناه،حتی شیطان هم موج میزد!

چانیول نگاه کلافه اش رو بالا آورد و با دیدن تن اخمی میان پیشانیش نقش بست.تن با دیدن اخم چان تک خنده ای کرد و با لحن مخصوص خودش که غیر قابل توصیف بود گفت:

+اینجور اخم نکن...خیلی جذابی یهو دیدی دلمو میبری!

توی حرفش تمسخر موج میزد و چانیول بعد از خوردن جرعه از مشروبش با صدایی که توش خشم و بی حوصلگی حس میشد گفت:

-تو گی نیستی!

تن دوباره خندید و روی میز نشست و از دست چانیول مشروبش رو قاپید و یک دفعه سر کشید و از ترشی و شیرینی همراه با تلخی زیر زبونش لبخندی زد و گفت:

+اره.من گی نیستم!

جام مشروب رو به بارمن نشون داد تا دوباره جامش رو پر کنه.وقتی اون مایع سرخ رنگ وارد جامش شد با حالتی که چانیول نمیتونست تشخیص بده چیه بدون اینکه به چانیول نگاه کنه گفت:

+پارک....تا حالا پری دریایی دیدی؟

چانیول با چشم های که توش علامت سوال بود به تن نگاه کرد.نمیدونست منظور تن از پری دریایی چیه و لحن ناخوانای تن اعصابش رو بیشتر بهم میریخت که باعث میشد اخمش غلیظ تر بشه.

تن پاهاش رو به طرف چانیول انداخت تا پشتش به چانیول نباشه در حالی که از مشروبش میخورد شروع کرد: