ارباب خونه!
عمارتی باشکوه با نمای داخلی و خارجی دوران چوسان،حس و حالی به آدم میداد که انگار آدم توی دوران چوسانه،ولی حس رعب و وحشتی که این عمارت به جون آدم مینداخت، نتیجه زجه ها و درد های هزاران دختر و پسر و بچه بود!
زیبایی بکهیون تمام اون پذیرایی با دکوراسیون با تم قدیمی رو به سکوت وا داشته بود.بکهیون الهه ای میان شیاطین،ولی این شیاطین آگاهی از درون این الهه ندارن و نخواند داشت، تا وقتی که این الهه خودش نخواد!
چانیول از نگاه های کثیف و اون پیر مرد و مرد های چندش متنفر بود.اون شبیه الهه بود،در این شکی نبود ولی تنها کسی که میتونست بهش با همچین نگاه هایی نگاه بکنه چانیول بود،فقط چانیول حق داشت،فقط چانیول!
پسر بور و غربی به طرفشون نزدیک شد و نود درجه تعظیم کرد،بعد از ادای احترام در حالی که به چشم های چانیول نگاه نمیکرد، اروم زمزمه کرد.
»ارباب پارک؛راهنماییتون میکنم
در حالی که یکی از دست هاش رو، روی سینه اش قرارداده بود با دست راستش به پشتش اشاره کرد.چانیول میخواست تموم افرادی که به بکهیون نگاه میکنن رو سرویس کنه،ولی هنوز وقت مناسبی نبود.
بی دلیل عصبی، تنه ای به خدمتکار زد و به طرف محل مخفی رفت.بکهیون با چشم های بی حس تا وقتی که چانیول از دید خارج بشه دنبالش کرد.
خب،الان باید برنامه ای میریخت!
میخواست به پشت برگرده که لیوان مشروبی جلو روش قرار گرفت.بکهیون سرش رو بلند کرد تا صاحب ساقیش رو ببینه.
اون همون مرد عجیب بود که تو ورود اولش با هانبوک جلوش ظاهر شده بود.الان هم با یه هانبوک سیاه که روش طرح هایی با نقره دوخته شده بود.
بکهیون نگاهی به مشروب انداخت و دوباره به ییشینگ نگاه کرد.یشینگ با دیدن تردید بکهیون لبخندی زد و گفت:
+سمی نیست.من با سم نمیکشم،استایلم نیست!....اصلا کشتن رو دوست ندارم ذاتا،من درمان میکنم، میدم شکنجه میکنن!
بکهیون لیوان مشروب رو دستش گرفت و گفت:
-شاید توش سم ریختی تا بعدش درمانم کنی!
+من فقط درمان میکنم،آسیب نمیزنم.
بکهیون پوزخندی زد و قبل از به لب رسوندن لیوان به لبش زمزمه کرد
-حرومزاده!
تمام محتویات رو به یکباره سر کشید و لیوان رو به ییشینگ برگردوند.ییشینگ لبخندی زد و گفت:
YOU ARE READING
Angels of satan
FanfictionSeason one[Completed✅] Season two[ on going ] •اسم:فرشتگانِ شیطان •خلاصه:پارک چانیول تک فرزند قدرتمندترین مافیای کره و آسیا از وقتی که به دنیا اومد فهمید برای زنده موندن توی دنیای تاریکی که متولد شده برای حفاظت از خودش باید ظالم باشه و فقط با حس انت...