بکهیون در حالی که سر شونه اش تیر میکشید سعی میکرد به یه جایی چنگ بزنه تا جلوی چانیول رو بگیره،بازم داشت اونو به زیرزمین میبرد.بردن که نبود،داشت روی زمین میکشیدش.هنوز بهش تجاوز نشده تمام سلول های بدنش درد میکرد.در فلزی باز شد و چانیول بکهیون رو روی زمین پرت کرد.چانیول انگار تسخیر شده بود.تسخیر قدرت شوم پدرش!
زبونش از کار افتاده بود و نمیتونست برای کمک فریاد بزنه یا التماس کنه.چانیپل بهش نگاه نمیکرد و خودش رو با بند ها مشغول کرد.جوری ناشیانه و با عجله این کار رو انجام میداد که انگار عجله داره و از رخ دادن اتفاقی واهمه داره.
چانیول بدون اهمیت دادن به سر شونه تیر خورده بک، هر دو دست پسر رو بالا برد و با طناب هایی که از سقف آویزون بود بست.لباس های بکهیون رو پاره کرد و به وضوع جمع شدن بدن لخت پسر رو دید.
قلبش دیوانه وار میزد و در انتظار حرکت بعدی چانیول بود.زبونش قفل کرده بود جوری که دیگه بدنش هم از ناله هاش خسته شده بود و اون رو به سکوت محکوم کرده بود.
با قرار گرفتنه عضو چانیول روی لپ های باسن لختش چشم هاش رو بست.این اولین بار نبود که بهش تجاوز میشد.پس چرا بازم درد داشت؟پس چرا قلبش تیر میکشید؟چرا بدنش به درد عادت نمیکرد؟
با ورود یهویی عضو چانیول داخل حفره خشکش درد وحشتناکی وارد بدنش شد.دهنش از درد باز موند و شش هاش توانایی تنفس کشیدن رو از دست داد.
چانیول بعد از زدن چند ضربه محکم به حفره بکهیون تا دیواره هاش باز بشه با خشم از گردن بکهیون گرفت و کشید.
+فریاد بزن!ناله های دردت رو خفه نکن!
از بین دندون هاش غرید و همین حرف باعث شد بدن بکهیون اتوماتیک وار قدرت صوتیش رو بدست بیاره.ناله های دردناکش با هق هق هاش کل فضا رو پر کرده بود و مطمئن بود صداش الان به طبقه بالا رسیده و پدر چانیول داره بهش افتخاره میکنه.
بدن بکهیون لاغر بود چانیول با گذاشتن دستش روی شکم پسر عضوش رو که به شکمش ضربه میزد رو حس میکرد.چانیول ضربه هاش رو محکمتر کرد و باعث شد بکهیون در حالی که گریه میکرد با ناله گفت:
-ا...الماست میکنم بسه....من درد دارم...آهه..خواهش میکنم...آهه...بهت میگم بسه عوضی تمومش کن!!!
قسمت آخر حرفش رو فریاد کشید و به ناله های بلندش ادامه داد.ناله هاش زیادی دردناک بودن.پاهای بکهیون به خاطر درد بی حس شد و دیگه تمام وزنش رو دست های بسته شدش تحمل میکرد و باعث میشد دردش وحشتناک تر بشه و علاوه بر به درد پایین تنه اش،تیر کشیدن شونه اش هم اضافه بشه.
YOU ARE READING
Angels of satan
FanfictionSeason one[Completed✅] Season two[ on going ] •اسم:فرشتگانِ شیطان •خلاصه:پارک چانیول تک فرزند قدرتمندترین مافیای کره و آسیا از وقتی که به دنیا اومد فهمید برای زنده موندن توی دنیای تاریکی که متولد شده برای حفاظت از خودش باید ظالم باشه و فقط با حس انت...