Part_13(s2)

1.2K 333 238
                                    


درون خیابون های ساکت که گاهی یک یا دو مغازه باز بود میچرخیدن و مثل دو کاپل عادی رفتار های لوس و کلیشه ای انجام میدادن.بکهیون نگاهش به بستنی فروشی که باز بود افتاد و بازوی چانیول رو محکمتر فشار داد.تو روز های سرد بستنی خوردن خیلی دلچسب بود.چیزی که این آرامش رو بهم میزد این بود که بکهیون حس ناامنی داشت.

برای بار هزارم نگاهش رو به اطراف داد و با دید نوک اسلحه شکاری که از کنار تهویه هوا بیرون زده بود نفسش رو توی سینه اش حبس کرد.بکهیون چشم های تیزی داشت و انعکاس چراغ تبلیغ روی بدنه براق اسلحه توی این امر سهیم بود.

بکهیون تنها با دو ثانیه نگاه کردن به اسلحه میتونست هدف رو بفهمه.هدف اون گلوله گرم درون اسلحه،چانیول بود.از دست چانیول گرفت و به طرف ویترین بستنی فروشی برد و از پشت بغلش کرد.ممکن بود این کار برای چانیول یک کار عاشقانه باشه ولی بکهیون اون لحظه یک سپر انسانی بود!

قد بکهیون کوتاه تر از چانیول بود و اگر بکهیون دست هاش رو روی سر چانیول میگرفت ممکن بود اسلحه از دستش خارج بشه و به سر چانیول اصابت بکنه.از پشت روی چانیول پرید و چانیول بخاطر جلوگیری از افتادن بکهیون دست هاش رو به باسنش رسوند تا تکیه گاهش بشه.بکهیون سرش رو به سر چانیول تکیه داد و محکم بغلش کرد.

اگه الان گلوله رها میشد به بکهیون میخورد.چانیول با عشق به بستنی ها نگاه میکرد و از شیطونی دوست پسرش که دوست داشت کولش کنه لذت میبرد در حالی که بکهیون جون خودش رو سپر جونش کرده بود!

بکهیون لاله گوش چانیول رو بوسید با دیدن بنر کوچولوی توی بستنی فروشی گفت:

-ببین.خودت میتونی طعم جدید بسازی.برو تو و طعم منو بساز باهم بخوریم.هوم؟من این بیرون منتظرم.

چانیول دست هاش رو باز کرد تا بکهیون به زمین بیوفته.بوسه ای روی لب های بکهیون گذاشت و داخل مغازه رفت.بکهیون بعد از مطمئن شدن از چان دستش رو توی دهنش کرد و تیغ رو بیرون آورد و اسلحه اش رو از کمرش بیرون کشید.

___________________

-بینگو!

از پست به تیرانداز که روحش هم خبر نداشت بکهیون پشتشه نزدیک شد و توی گوشش زمزمه کرد.قبل از اینکه اون بتونه به طرف بکهیون بچرخه بکهیون با دسته اسلحه به شقیقه اش کوبید و باعث شد روی زمین پرت بشه.سازمان اینقدر بی لیاقت شده بود که برای کشتن پارک چانیول همچین آدم غیر حرفه ای انتخاب کرده بود؟

تیغش رو پایین آورد و اصلا مهم نبود کجای مرد رو پاره میکنه.باید زودتر کارش رو تموم میکرد.اسلحه شکاری که صدا خفه کن روش بود رو برداشت و قبل از اینکه بتونه ماشه رو بکشه پسر چاقویی از توی جیبش در آورد و پهلوش رو زخم کرد.بکهیون علیرغم اینکه چاقو خورده با غضب نگاهی به پسر انداخت و شش بار بهش شلیک کرد که آخرین گلوله رو توی مغزش خالی کرده بود تا از مرگش مطمئن بشه.

Angels of satanWhere stories live. Discover now