Part_28 (s1)

2.7K 632 471
                                    


-لمسم کن!

چانیول هیچوقت فکر نمیکرد که همچین کلمه ای از بین لب های بکهیون خطاب به خودش بیرون بیاد.اون پسر رو به روش درست یک ماه غیب شده بود.ولی این یک ماه انگار چندین سال بود.

بکهیون مو هاش رو رنگ کرده بود و موهای سفیدش شبیه به الهه کرده بودنش.چشم هاش....خالی بود.خالی از هر نوع حس و روحی...

چانیول به طرف بکهیون قدم برداشت و با لحن کنجکاو و استواری پرسید:

+به چه دلیلی؟

بکهیون لبخند زد، ولی نه لبخند واقعی!

-بدنم رو بهت میدم...مگه اینو نمیخواستی؟....بدنم مال خودت فقط به یک شرط...دیگه نباید خطری خانواده ام رو تهدید کنه و اینکه اینو بدون اون رمز رو قرار نیست بهت بدم!

چانیول نیشخندی زد و به طرف صورت بکهیون خم شد.

+من مثل اون فیلم ها قرار نیست کاری کنم که از لذت به گریه بیوفتی....من قراره کاری کنم از درد زجه بزنی!

بکهیون لبخند پر غروری زد و با لحن بی تفاوتی گفت:

-من قبل از هر کار احتمالات رو ‌میسنجم پارک!

چانیول لبخندی زد و خودش رو به بدن بکهیون چسبوند.بکهیون خیلی سعی کرد لرزش بدنش بخاطر تنفر زیادش رو کنترل کنه،و موفق هم شد.چانیول لب هاش رو به گوش بکهیون چسبوند و اروم گفت:

+قراره رو زمین سرد اینجا بکنمت...چون دردش بیشتره!

*اسمات الارم.....اونایی که دوست ندارن رد کنن*

بکهیون رو هل داد و بکهیون با ضرب روی زمین افتاد.چانیول بدون اینکه زمان رو تلف کنه روی بکهیون خیمه زد و تیشرت سرمه ای پسر زیرش رو از سرش بیرون آورد.به طرف گردنش حمله کرد و گاز محکمی گرفت.

دهن بکهیون برای ناله ی پر از درد و اعتراضش باز شد ولی صدایی ازش بیرون نیومد.بکهیون به خودش قول داده بود تا جایی که میتونه ساکت بمونه.

چانیول رد گازی که گرفته بود و لیسید.دست هاش رو به طرف نوک سینه های بکهیون برد و محکم نیشگون گرفت،بکهیون لب هاش رو توی دهنش جمع کرد تا صدایی ازش بیرون نیاد.چان از ترقوه تا وسط سینه بکهیون با زبونش رد خیسی جا گذاشت و به سینه بکهیون که بالا پایین میرفت خیره شد.

+اولین ها باید لذت باشن مگه نه؟....پس قراره اینبار رو یذره بهت لذت بدم!

بکهیون نفس عمیقی کشید و وقتی چانیول دستش رو روی کمربند بکهیون گذاشت،بکهیون خشکش زد.خب اره خودش گفته بود بدنش رو بگیره ولی بازم.....

Angels of satanWhere stories live. Discover now