-ک...کوچولو؟
امکان نداشت.خودش خون جاری و سرخ اون کوچولو رو روی سنگ های حیاط دیده بود.اون خودش با گوش های خودش صدای اون شلیک که مثل پُتک به قلبش کوبیده شده بود رو شنیده بود،ولی پس این کوچولو چرا جلوش وایستاده بود؟تاثیر قرص هاش بود؟داشت توهم میزد؟
کوچولو در حالی که عروسکی در بغل داشت به طرف بکهیون دوید و خودش رو بین بازوان بکهیون انداخت.بکهیون با حس درد سرشونه اش فهمید این خواب نیست.اون کوچولو زنده بود!
اهمیتی به اینکه چطوری اون بچه زنده مونده بود نداد و اون کوچولو رو بین بازو هاش فشرد و شروع به اشک ریختن کرد.اون سه ماه بخاطر اینکه خودش رو مقصر مرگ اون کوچولو میدونست هم از نظری جسمی و هم از نظری روحی شکنجه داده بود.
دیگه مهم نبود،مهم این بود که اون کوچولو بین بازوهاش گم شده بود و گرما لذت بخش بدنش رو به بدن سرد و یخ بکهیون منتقل میکرد.
اشک هاش رو پاک کرد و اون کوچولو رو به کمک آقای پارک روی پاهاش نشوند.قلب یخ کردش گرمایی رو حس میکرد،این گرما هم دلنشین بود هم برای اون یخبندان زیادی سوزناک بود!
بکهیون گونه های اون کوچولو رو بوسه بارون کرد و لبخند گرمی بهش زد،لبخندی که هفت ماه پیش خاموش شده بود،هرچند به گرمی لبخند های بیون بکهیون هفت ماه پیش نبود،ولی بازم گرم بود!
با صدای بغض داری از کوچولوی توی بغلش سوال پرسید:
-چطور ممکنه؟
+اینکه چلا من اینجام؟
با چشم هایی که توش جنگل دیده میشد بهش خیره شد و گفت.اون چشم ها یکی از زیباترین چشم هایی بود که تا به حال دیده بود.رنگ سبز چشم هاش خاص بود،انگار جنگل رو توش حل کردن.
بکهیون در سوال اون کوچولو سرش رو تکون داد.اون کوچولو با لحن نازی شروع به توضیح دادن کرد:
+خب ببین هیونگ،من و اون آدم بده یدونه بازی کلدیم.من باید جولی لفتار میکلدم که انگال ملدم!
-جایزه ات چی بود؟
+نمیدونم..
بکهیون سری به معنی فهمیدن تکون داد.سرشونه اش بخاطر اینکه خم شده بود و اون کوچولو رو بغل کرده بود داشت تیر میکشید.به کمک آقای پارک برادر هیون رو از روی پاهاش پایین گذاشت و به پرستار گفت به اتاقش ببره.اون تازه گلوله خورده بود و نیاز به استراحت داشت.
_________________________
آرامش بخش زده بودن و خوابیده بود،با شنیدن مکالمه ای چشم های سنگینش رو اروم باز کرد.هنوز توانایی تشخیص افراد اون صدا ها رو نداشت.
YOU ARE READING
Angels of satan
FanfictionSeason one[Completed✅] Season two[ on going ] •اسم:فرشتگانِ شیطان •خلاصه:پارک چانیول تک فرزند قدرتمندترین مافیای کره و آسیا از وقتی که به دنیا اومد فهمید برای زنده موندن توی دنیای تاریکی که متولد شده برای حفاظت از خودش باید ظالم باشه و فقط با حس انت...