های لاولیا^~^
خب این پارت برای اسپویل بخاطر 1k ویو شدن داستانه و من واقعا فکر نمیکردم با هشت تا پارت به 1k برسم و این بخاطر عشق و محبت های شماس
اینو بگم که من واقعا یه آدم خجالتی ام و واقعا وقتی میخوام با شما حرف بزنم رسما از خجالت کونم پاره میشم
بعد این که رسما وقتی کامنت میزارین توی قلبم کلی پروانه های صورتی به پرواز در میاد
و اینکه باورتون نمیشه ولی من عاشق حرف زدن باشم رسما عاشقشمممم در حالی که اوایل کونم پاره میشد ول الان روم باز شده هی زارت زارت میخوام باهاتون حرف بزنم
ممکنه اولش خجالتی باشم ولی یه اوکی بدین اونقدرررر باهاتون حرف میزنم که دیگه غش کنین
خوب چقدر حرف زدم من:////
قرار بود یدونه بزارم ولی دلم نیومد برا همین دو تا گذاشتم بخونید و بگید بنظرتون چطوری قراره بشه که این اتفاق ها بیوفته
_________________________________________
اسپویل ۱
روی زمین نشست و در حالی که دستکش هاش رو از دستش در میاورد شروع به هق زدن کرد....همکارش که در واقع یکی از دوستای خودش بود اومد و بدن لرزونش رو بغل کرد
+بکهیون....پسر چرا گریه میکنی لنتی چته...گریه نکن....عمل موفقیت امیز بود که...؟!
بکهیون در حالی که تو بغل دوستش مچاله میشد و صدای گریش بلند میشد با صدای ارزون جواب داد
-م....من نجاتش دادم(هق هق میکنه)لنتی من شکنجه گرم رو نجات دادمممم
+شکنجه گرت؟
-از خودم متنفرم لنتی....نجات دادم میدونی یعنی چی منو اون قاتل رو نجات دادممممم
+چرا؟
-نمیدونم لنتی نمیدونم.....این حس کوفتی رو نمیدونم چیههه
_______________________________________
اسپویل ۲
یک ماه از فرار بکهیون از عمارت گذشته بود و چانیول کل سئول و حتی کره رو بهم ریخته بود تا پیداش کنه ولی بکهیون انگار کلا آب شده بود رفته بود زیر زمین جلو پنجره بلندش وایستاده بود مشروبش رو مزه میکرد و داشت به قرس ماه نگاه میکرد
صدای "تیک" در رو شنید ولی اون به همه گفته بود حق نداره وارد اتاقش بشن برگشت و به طرف اون فردی که روی حرفش کار انجام داده بود برگردوند ولی با دیدن صحنه رو به روش خشکش زد
-بدنم رو مال خودت کن!
او...اون بکهیون بود!
-لمسم کن!
_________________________________________
خب عشقولیا اینم از اسپویل ها
امیدوارم خوشتون بیاد عشقا
ووت و کامنت بزارین که ببینم چقد مشتاقین تا به این قسمت های فیک برسیمخا من برم تاااا دوشنبه♡︎
لاو یو بیبی هام
(خودم از همه بیبی طرم:/)Asma.•
YOU ARE READING
Angels of satan
FanfictionSeason one[Completed✅] Season two[ on going ] •اسم:فرشتگانِ شیطان •خلاصه:پارک چانیول تک فرزند قدرتمندترین مافیای کره و آسیا از وقتی که به دنیا اومد فهمید برای زنده موندن توی دنیای تاریکی که متولد شده برای حفاظت از خودش باید ظالم باشه و فقط با حس انت...