ووت یادتون نره 💙🐰
"معدرت میخوام..."
هیوک نفس زنان در گوشش پچ پچ کرد: "نمی تونم آروم باشم"
دونگهه بازوی سالمش را دور کمر هیوک حلقه کرده بود تا اجازه ی دوری ندهد:
"نباش"
صورتش را به گردن خیس از عرق هیوک چسباند:
"من فاحشه ای تو ام. هر کاری دوس داری باهام بکن!"
هیوک درحالی که دودستی کمر دونگهه ،را سفت گرفته بود تا روی کاپد سرد و صاف نگهش دارد،سرش را کمی عقب کشید تا لااقل به کمک نور ماه به چشمان عشقش نگاه کند:
"هی...به دوست پسر من توهین نکن!"
تن دونگهه از ضربات لذت بخش و محکمی که هیوک درونش میکوبید تاب میخورد و باعث میشد صدایش هم قطعه قطعه خارج شود:
"این...چیزیه که...من میخوام!"
بازویش را باز کرد تا اینبار ستون بدنش کند و عقب تکیه بزند ولی هیوک فرصت نداد از او جدا شود و محکم بغلش کرد. با اینکه از شدت شهوت و هیجان در مرز جنون بود ولی متوجه غریب بودن حال دونگهه اش شده بود.
"شهر پر از فاحشه اس. من عشقتو میخوام!"
گردنش را بوسه زد. دونگهه پیشانی اش را به ترقوه ای هیوک تکیه زد و پایین نگاه کرد.بخاطر
لباسها که هنوز در تنشان بود چیزی دیده نمیشد اما میتوانست حرکت مردانگی هیوک را در تن خود حس کند که لذت تعلقش به این مرد را تذکر میداد:"لطفا هیوک..."
دونگهه اینبار به زور خود را عقب کشید: "باهام مثل فاحشه ها رفتار کن"
"چی؟!"
مطمئن نبود درست شنیده باشد. دونگهه اینبار به زور از آغوش هیوک خارج شد و روی کاپد پشتی ماشین دراز کشید. بغض داشت.
هیوک درحالیکه با همان حرکات تند به تن دونگهه اش ضربه میزد رویش خم شد و دو دستش در دو طرفش ستون کرد:
"هی!دونگههم خوبی؟"
ستاره ها و قرص درخشان ماه جلوی چشمانش می رقصیدند. اشک هم در چشمانش می لرزید.ساق دستش را روی چشمانش قرار داد تا هیوک صورت غمگین او را نبیند ولی هیوک اینبار مچ دستش را گرفت و به زور کنار زد.
دونگهه به سرعت یقه اسکی هیوک را چنگ زد و کشید تا به این نحو مانع تماس نگاه هایشان
شود و با این حرکت، هیوک رویش افتاد و بیشتر از قبل درونش فرو رفت . دونگهه گردنش را از درد عقب کمانی کرد و نالید:"خودشه! خودشه...ادامه بده..."
هیوک پاهای دونگهه را که هنوز در شلوار جین مانده بود بالا آورد و دور کمرش قفل کرد تا روی
کاپد بخوبی کنترلش کند و سرش را در گردن طلایی که جلوی چشمانش دلبری میکرد دفن کرد.
YOU ARE READING
Insanity Play<ᶠᵘˡˡ>
Fanfictionفیکشن: بازی جنون کاپل: ایونهه 🔥و.... ژانر: رومنس ، اسمات ، روانشناختی ☢در حال آپ (پنج شنبه ها و دوشنبه ها) نویسنده اصلی:amy western Editor: shimmer خلاصه فیک: خلاصـه: عاشقی را بلد نبودند. شاید هم میدانستند اما فقط این سبک آنها بود! لی اونهیوک با...