ساعت هفت عصر بود که شیوون دنبالش آمد.می خواست به مناسبت تولدش او را برای شام در بهترین رستوران شهر مهمانش کند. ضبط سکانسهای کلیدی او تمام شده بود و می توانست برود.
پس به کاراوانش برگشت تا لباسهایش را عوض کند. در این میان شیوون که برای دیدن و صحبت با همبازی متکبر دوستش کنجکاو بود سر ست هیوک رفت.عوامل در حال آماده کردن صحنه بودند و هیوک روی صندلی سفید زیر سایه بان مونیتورها نشسته سناریو را مرور میکرد.
"میشه امضاتونو بگیرم؟"
هیوک با بی حوصلگی سر بلند کرد تا ببیند چه کسی به طرفداران اجازه ی ورود به محوطه ی
ضبط را داده که چویی شیوون را دید و فهمید اورا دست انداخته!"اوه سلام اقای چویی!"
بدون آنکه حتی بلند شود دستش را دراز کرد.شیوون از این سردی و سنگینی رفتار خنده اش گرفت.
حق با دونگهه بود! مردک خود را چه فرض میکرد؟شیوون به تقلید از او گفت:"اووووه!سلام اقای لی"
و دست او را شل و ول گرفت و رها کرد: "کارا خوب پیش میره؟"
مهلت نداد هیوک چیزی بگوید چون جوابش برایش مهم نبود پس ادامه داد:
"رفیقمو که اذیت نمیکنی؟"
هیوک به سرعت فهمید منظورش دونگهه است:"رفیقت؟!"
با تمسخر نیشخند زد: " از من چیزی بهتون گفته؟"
"نه"
شیوون راضی از اینکه صندلی کناری اش خالی بود نشست و لمید:
"چرا باید در مورد شما بهم چیزی بگه؟"
هیوک متوجه لحن توهین آمیز این بازیگر نامهم شد و دوباره سرش را پایین انداخت وانمود کند دارد سناریو را میخواند و حتی دیر کرده و دیگر نمی تواند با این مزاحم خوش و بش کند ولی شیوون ول کن نبود. با تکیه به دسته ی صندلی پلاستیکی به سمتش خم شد و آهسته تر گفت:
"اصلاً از شما چی داره که بگه؟! "
هیوک با تعجب از این گستاخی، با کندی نگاهش کرد و خوشبختانه دونگهه به موقع خود را رساند:
"خب شیوون من حاظرم! بریم"
شیوون رو به او چرخید و با هیجان نالید: " اوه مثل همیشه...برای من زیادی زیبایی"
دونگهه با خجالت خندید: " پاشو! اینجا چاشنی هات خریدار نداره!"
شیوون از جا پرید و از آنجایی که می دانست رفیقش طرفدار پرپاقرص تیم سیاه و سفید است پرسید:
"فردا مسابقه میری؟"
دونگهه راضی از اینکه بحث فوتبال جلوی هیوک پیش کشیده شد با صدای واضحی گفت:
"اتفاقاً دو تا بلیط دارم اگر فردا عصر کاری نداری با هم بریم!"
"پس چی! مگه میشه تنهات بذارم؟!"
YOU ARE READING
Insanity Play<ᶠᵘˡˡ>
Fanfictionفیکشن: بازی جنون کاپل: ایونهه 🔥و.... ژانر: رومنس ، اسمات ، روانشناختی ☢در حال آپ (پنج شنبه ها و دوشنبه ها) نویسنده اصلی:amy western Editor: shimmer خلاصه فیک: خلاصـه: عاشقی را بلد نبودند. شاید هم میدانستند اما فقط این سبک آنها بود! لی اونهیوک با...