ووت یادتون نره♡♡
قسمت سی و سوم
قبل از آنکه رمز در را وارد کند صدای خفه ی تلویزیون را از داخل خانه اش شنید.با اینکه میدانست دیر یا زود مادرش از طریق سریال متوجه صدمه دیدن او میشود به کسی از اعضای خانواده خبر نداده بود تا نگران و مزاحمش نشوند ولی بنظر می آمد یکی زودتر خبردار شده سراغش آمده بود!
که صد البته غیر از شیوون کس دیگری نمی توانست باشد چرا که عادت داشت وقتی در خانه بود تلویزیون را بیست و چهار ساعته با صدای بلند روشن بگذارد.
"خوش اومدی بیبی حدس بزن شام برات چی پختم"
به محض ورود، شیوون با پیشبند نارنجی و دو دستکش صورتی وارد هال شد . دونگهه خنده اش گرفت ولی عصبانی تر از آن بود که بخندد:
" چطور اومدی تو؟ قفل درو تازه عوض کرده بودم"
شیوون با آن دستکش خیس کنترل تلویزیون را برداشت تا صدایش را کم کند:
"دیگه رمز در خونه تو رو ندونم باید برم بمیرم "
با کلافگی غرید: "چرا اومدی شیوون؟"
شیوون زه آشپزخانه برگشت:"اومدم از دوست خوشگلم پرستاری کنم خب"
دنبالش به آشپزخانه رفت:"از کجا فهمیدی؟"
چیزی درون تابه روی گاز سرخ میشد ولی شیوون یکراست سراغ ظرفشویی رفت تا باقی ظروف کف آلود را آبکشی کند:
"تو فکر کن دست دوست عزیزم بشکنه من نفهمم. برم بمیرم سنگین تره"
حتما کار شوهر خواهر دوست دخترش بود که مدیر تدارکات پروژه بود. از خستگی فوت کرد:
"باید دوباره رمز درو عوض کنم "
بند آتل را از گردنش باز کرد تا سویشرتش را دربیاورد. شیوون شیر آب را بست و به سرعت پیش دوید:
"بزار کمکت کنم"
دونگهه با کراهت به دستکشها نگاه کرد: "تو نمیدونی من ماشین ظرفشویی دارم؟"
شیوون دستکشها را درآورد: "دیگه دو تا لیوان نتونم بشورم برم بمیرم دیگه"
دونگهه از شنیدن مکرر این جمله عصبی شد: " بمیر خب هم خودتو خلاص کن هم منو!"
و لباسش را به کمک او در آورد:
"خونه رو چرا اینقدر گرم کردی.دستم شکسته آنفولانزا نگرفتم که"
و پشت یکی از صندلی ها نشست:
"چطور شد شکست؟"
شیوون بالاخره سراغ تابه رفت: " کار لیه؟"
"قراره هر بلایی سرم بیاد تقصیر هیوک باشه؟ "
"صددرصد"
شیوون غذا را هم زد و زیرش را کم کرد:
BẠN ĐANG ĐỌC
Insanity Play<ᶠᵘˡˡ>
Fanfictionفیکشن: بازی جنون کاپل: ایونهه 🔥و.... ژانر: رومنس ، اسمات ، روانشناختی ☢در حال آپ (پنج شنبه ها و دوشنبه ها) نویسنده اصلی:amy western Editor: shimmer خلاصه فیک: خلاصـه: عاشقی را بلد نبودند. شاید هم میدانستند اما فقط این سبک آنها بود! لی اونهیوک با...