ووت یادتون نره😘
جلوی در اتاق که رسید، حوله را از شانه هایش عقب کشید تا روی زمین بیفتد. نیش هیوک از هیجان دیدن تن خوش تراش معشوقش با لذت باز شد و درحالیکه عقب عقب به اتاق خواب دونگهه برمیگشت او هم مشغول لخت شدن شد.
دونگهه با قدم گذاشتن به اتاق در را پشت سرش بست و تا هیوک بالاتنه ی خود را لخت کرد به او چسبید و گره در آغوش هم دوباره روی تخت افتادند.
اینبار دونگهه روی هیوک خزید و لبهای خندان او را به دهان گرفت. بازوهای لخت هیوک دور کمر تنگ دونگهه اش حلقه شد تا او را بیشتر و بهتر به تن خود بفشارد و با بوسه های تند و تیز سعی کرد در عشقبازی از او جلو بزند.
دونگهه درحالیکه با حوصله لبهایش را روی لبهای مشتاق هیوک میفشرد و پشت سر هم بوسه میگرفت بدون آنکه متوجه باشد آلت خود را هم به برجستگی شهوت انگیز لگن هیوک میمالید و هیوک با اینکه هنوز شلوار در تنش مانده بود به حرکاتِ مواجِ تنِ دونگهه با بلند کردن باسنش و ضربه زدن به عضو دونگهه جواب میداد.دونگهه نمیتوانست از بوسیدن لبهای هیوک دست بکشد که پایین تر برود ولی هیوک برای دوباره صاحب شدن دونگهه عجله داشت پس بدون هیچ اخطار و اجازه ای، دستهایش را از کمر دونگهه پایین تر برد و باسنش را دو دستی چنگ زد و باز کرد. درحالیکه دهانش همچنان به بوسه های خیس معشوقش جواب های حریصانه ای میداد، انگشت وسطش را در حفره دونگهه فرو کرد تا او را برای داخل شدن آماده کند.
دونگهه با حس کردن انگشت هیوک که بیشرمانه درونش پرشده حتی حرکت میکرد، سرش را بلند کرد و لبخند خماری به هیوک زد:"تند میری لی..."
و بوسه ای به گردن سفید و سینه سنگی او زد و روی لگنش نشست. هیوک مجبور شد دستهایش را پس بکشد.
"چون داری بی طاقتم می کنی لی دونگهه..."
دونگهه با شیطنت مشغول مالیدن چاک باسن لختش به برجستگی بلند هیوک که به فوریت به آخرین حد خود رسیده حتی داخل شلوار بالا خزیده سفت شده بود کرد و درحالیکه با دستهایش شکم هیوک را چنگ میکشید ناله ی پرهوسی سر داد:
"اووه...هنوز خیلی وقت داریم این عجله واسه چیه؟"
هیوک تحمل نداشت پس کمربند شلوارش را با دستهای لرزانش باز کرد و زیپش را پایین کشید تا آلت بیچاره اش را از تنگنا خلاص کند:
" درد دارم هائه. لطفاً شروع کن"
با اینکه دونگهه دوست داشت بیشتر اذیتش کند ولی با کنار رفتن شلوار هیوک، عضو مردانه اش چنان داخل شورت سفیدش خیمه زد که دونگهه را هیجان زده و بی طاقت کرد:
"لعنت چه زود تحریک میشی نمیذاری اذیتت کنم..."
هیوک غرید:
"جلوم لخت میشی میپری روم چه انتظار دیگه ای داشتی؟"
دونگهه با حوصله شورت هیوک را از آلتش رد کرد و زیر بیضه هایش کشید. هیوک چنان سیخ کرده بود که عضوش بدون ذره ای خمیدگی عمود ماند. دونگهه با شوق انگشتانش را دورش
حلقه زد و نوازش کرد:
YOU ARE READING
Insanity Play<ᶠᵘˡˡ>
Fanfictionفیکشن: بازی جنون کاپل: ایونهه 🔥و.... ژانر: رومنس ، اسمات ، روانشناختی ☢در حال آپ (پنج شنبه ها و دوشنبه ها) نویسنده اصلی:amy western Editor: shimmer خلاصه فیک: خلاصـه: عاشقی را بلد نبودند. شاید هم میدانستند اما فقط این سبک آنها بود! لی اونهیوک با...