ووت یادتون نره *__*
پیامگیر تلفن خانه ی دونگهه مرتب روشن و خاموش میشد و صدای هیوک در آپارتمانش انعکاس پیدا میکرد:
"کجا موندی پس؟...من اینجا درخت شدم...زود باش پایین منتظرتم..."
دونگهه در تلاش برای آماده شدن با صدای او بیشتر دستپاچه میشد و اولویت کارهایش را گم میکرد.
انصاف نبود ساعت شش از سر ست به خانه رسیده بود یک دوش سرپایی گرفته حالا شش و نیم هنوز موهایش خشک نشده هیوک دنبالش آمده بود و او اصلاً آماده نبود!هیوک عمداً به تلفن خانه زنگ میزد تا بتواند توسط پیامگیر کرم بریزد چراکه دونگهه بعد از
دومین زنگ گوشی اش را خاموش کرده بود! هیوک که نه موی بلند برای رسیدگی داشت و نه ضبط، بموقع حاضر شده حالا درون لیموزینش لمیده، از پشت شیشه ی دودی ماشین به پنجره ی روشن واحد دونگهه خیره و خندان، مرتب شماره میگرفت و او را اذیت میکرد:"دونگهه مجبورم نکن پاشم بیام بالا...خودت میدونی این اصلا به نفع نیست!"
دونگهه بالاخره گوشی را برداشت ولی قاطی کرده بود:
"هیوک قسم میخورم میام پایین لیموزینت رو پنچر میکنم نه تو بتونی بری مهمونی نه من!"
هیوک با شنیدن لحن عصبانیش نرم شد و خنده خجلی کرد:
"کمک لازمه بیام؟"
دونگهه بجای جواب دادن گوشی را قطع کرد. هیوک باکلافگی تکیه زد و سیگاری روشن کرد. حتی در انتظار دونگهه بودن هم زیبا بود ولی برخالف تصورش یک دقیقه طول نکشید که ضربه ای به شیشه خورد و تا در را باز کرد هیکل دونگهه در تاکسیدوی سیاه با موهای مواج و مرطوب کنار ماشین ظاهر شد:
"برو اونور!"
هیوک روی صندلی جابجا شد و دونگهه جایش نشست و در را با تمام قدرت کوبید!
"میدونی چیه؟ این اولین و آخرین باریه که باهات مهمونی میام!"هیوک با تمسخر لبهایش را جمع کرد:"اوه. دونگههم عصبانیه؟"
و خم شد به گونه اش بوسه بزند ولی دونگهه جا خالی داد و حرصش را سر راننده خالی کرد:
"راه بیفت دیگه!"
و ماشین حرکت کرد. با اینکه سر ست با هم بودند و تنها دو ساعت از عشقش جدا شده بود باز هم دلتنگش شده بود و برای بغل کردن و حتی بوسیدنش تحمل نداشت پس دکمه حایل را زد و تا تنها شدند به دونگهه که در تلاش بود آستین های بلوزش را از زیر آستین های تنگ کت رد کند نزدیک شد:
"می خوایی موهاتو ببندیم؟"
دونگهه که آرام شده بود دستی به سرش کشید:
" فکر نکنم اونقدر بلند شده باشه..."
هیوک دستی به شانه اش زد:"بذار امتحان کنیم"
![](https://img.wattpad.com/cover/226145661-288-k756101.jpg)
ESTÁS LEYENDO
Insanity Play<ᶠᵘˡˡ>
Fanficفیکشن: بازی جنون کاپل: ایونهه 🔥و.... ژانر: رومنس ، اسمات ، روانشناختی ☢در حال آپ (پنج شنبه ها و دوشنبه ها) نویسنده اصلی:amy western Editor: shimmer خلاصه فیک: خلاصـه: عاشقی را بلد نبودند. شاید هم میدانستند اما فقط این سبک آنها بود! لی اونهیوک با...