قسمت سی و دو
از جلوی ویلای هیوک تاکسی گرفت و مستقیم سر ست رفت. نمی خواست به فکرهای ویرانگر اجازه بدهد تسخیرش کنند. او یک بازیگر بود که باید در نقشش فرو میرفت ولی نقشش چه بود؟حتی خودش را گم کرده بود!
(من دیشب با یه مرد سکس داشتم . چطور تونستم همچین اجازه ای بهش بدم؟ واقعاً یعنی عاشق بودن کافیه؟ واقعاً یعنی عاشقشم؟)
با آن فضولی زشت و رفتار حق به جانب هیوک دیگر حتی به احساساتش مطمئن نبود.
*******
حرفهای لیتوک تلنگر بدی به روحش زده بود.در تلاش بود خاطراتی را که سالها پیش نامهم و بی ارزش حساب کرده، متکبرانه از ذهنش پاک کرده بود دوباره مرور کند.که چطور بدون در نظر گرفتن احساسات عمیق دوست عزیزش او را صرفاً به چشم یک تجربه ی سرگرم کننده دیده و به سادگی رد کرده بود و حالا نه عذاب وجدان در قبال او بلکه ترس از دست دادن دونگهه قلبش را به درد می آورد.
(نکنه منم برای دونگهه فقط یه سرگرمی کوچیک و موقتی باشم؟)
*****
همان دقایق اول، سر تمرین ساده صحنه ی درگیری، بسکه ذهنش درگیر شب قبل و دلخوری صبحش با هیوک مانده بود که حواسش پرت شد و ساق دستش ضربه بدی دید بطوری که نتوانست دردش را تحمل کند و تیم پزشکی او را برای عکس برداری و درمان به بیمارستان انتقال دادند.
متاسفانه دست راستش شکسته بود و مجبور بود تا مدتی با گچ و پانسمان سنگین سر صحنه حاضر شود چراکه نمیشد ضبط را بخاطر این قضیه به تعویق بیندازند.
*****
همانجا در اتاق پرو حاضر شد و از خانه بیرون زد. آشفته و آواره بود. می خواست سر ست برود هر چند ضبط نداشت و ممکن بود سوتفاهم پیش بیاورد . ولی باید کاری میکرد تا خیالش راحت شود.
باید مطمئن میشد او برای دونگهه فقط یک تجربه ی ساده و شوخی بیمزه نبوده.
باید دوباره دل عشقش را بدست می آورد.هرچه که بود باید درست میکرد چراکه برای اولین بار در زندگیش چیزی را واقعاً میخواست و قصد نداشت اجازه بدهد از چنگش برود!
****
بخاطر تغییر ظاهری و ناتوانی موقتی بازیگرشان مجبور بودند تغییرات کوچکی هم در سناریو و فیلم برداری بدهند.اعمال این تغییرات به زمان و برنامه ریزی نیاز داشت پس با اینکه دونگهه با آن شرایط فیزیکی برای بازی مشکلی نداشت کارگردان کار را برای او تعطیل کرد و حتی تا تنظیم و آمادگی دوباره ی داستان به او مرخصی داد تا خوب استراحت کند.
ماشینش به لطف هیوک پنچر بود.هر چند با آن ساق گچی و سنگین بهرحال رانندگی سخت بود. پس مربی که خود را در صدمه دیدن بازیگر مقصر می دانست پیشنهاد همراهی داد.

ВЫ ЧИТАЕТЕ
Insanity Play<ᶠᵘˡˡ>
Фанфикفیکشن: بازی جنون کاپل: ایونهه 🔥و.... ژانر: رومنس ، اسمات ، روانشناختی ☢در حال آپ (پنج شنبه ها و دوشنبه ها) نویسنده اصلی:amy western Editor: shimmer خلاصه فیک: خلاصـه: عاشقی را بلد نبودند. شاید هم میدانستند اما فقط این سبک آنها بود! لی اونهیوک با...