🎬قسمت هفتاد و چهارم🎬

50 8 2
                                    


با صدای روشن شدن تلویزیون، به سرعت لیوان دیگری از دم کرده پر کرد و به هال رفت:

"هی...چکار داری میکنی؟ خاموشش کن"

هیوک برعکس با اشتیاق صدا را بلند تر کرد:

"امروز مسابقه داریم. چطور یادم رفته بود!"

دونگهه خود را به کاناپه رساند و لیوان را به سمتش دراز کرد. هیوک با بی علاقگی لب جمع کرد:

"یه لیوان خوردم خب بسه دیگه. میل ندارم" 

دونگهه با خشونت کنترل تلویزیون را از دستش گرفت و لیوان را بجایش میان انگشتانش جا داد:

"باید واسه فردا صبح حالت خوب شه ست داریم"

و تلویزیون را خاموش کرد. هیوک لیوان را به دهان نزدیک نکرده غرید: 

"روشنش کن! میگم مسابقه لیگ برتره"

دونگهه اخم کرد: 

"تو باید بخوابی تا زود خوب شی"

و از دسته ی مبل پتوی تاشده را برداشت تا باز کند و روی هیوک بیندازد ولی هیوک خیز برداشت و کنترل را از دستش قاپید. دوباره تلویزیون را روشن کرد و عقب لمید:

"من حالم کاملا خوبه"

دونگهه باکلافگی پتو را به سمتش پرت کرد:

"تا برات لباس بیارم اینو بکش روت"

هیوک پتو را هم کنار زد و بجایش دست روی مبل کوبید:

"هوای خونه گرمه بیا بشین"

دونگهه نیم نگاهی به تلویزیون انداخت و با دیدن جدول تیم ها وحشت کرد:

"لعنت!"

و از روی کنجکاوی چرخی زد و کنار هیوک نشست:

"اگر تیم ببره مسابقه بعدی با تیم ماست؟"

هیوک با عشق دست دور شانه های دونگهه انداخت و او را به سمت خود کشید تا به سینه ی او تکیه بزند: 

"این مسابقه رو میبریم و تیم شما رو هم میکوبیم!"

دونگهه راضی از عطر و گرمای تن هیوک، در آغوشش ولو شد و غرید:

"عمراً بتونید اینچئون رو بزنید!"

هیوک با هیجان پرسید:"حاضری شرط بندی کنیم؟"

دونگهه چانه اش را بلند کرد تا صورت هیوک را ببیند. از تب چشمانش خمار شده و گونه هایش گل انداخته بود. 

"رو چی؟"

هیوک تحمل نکرد و بوسه ای به پیشانی او زد:

"اگر بوسان برنده ی این مسابقه شد هر کاری گفتم باید بکنی اگر تیم مقابل برنده شد هر کاری  تو بگی من میکنم"

"مثلاً چکار؟"

هیوک هیچ ایده ای نداشت. شانه بالا انداخت:

Insanity Play<ᶠᵘˡˡ>Where stories live. Discover now