9

2.4K 502 124
                                    

با چشمهای نگران گوشه‌ی اتاق ایستاده بود و به پزشکی که برای معاینه و درمان بک اومده بود نگاه میکرد. اون پزشک قبلا هم بالای سر بک اومده بود وضع بک رو به خوبی میدونست. اما اینبار ظاهرا با دفعات پیش فرق داشت.

اون دکتر هر چند دقیقه یکبار سر تکون میداد و زیر لب با خودش حرف میزد. نمیدونست باید ازش بپرسه موضوع چیه یا فقط بذاره کارش رو انجام بده.
چند دقیقه‌ی دیگه هم منتظر موند تا شاید دکتر خودش دهن باز کنه و بخواد در مورد وضعیت بک باهاش حرف بزنه ولی اون مرد هیچ چیزی نمیگفت.

در آخر طاقت نیاورد و بعد با دو قدم به تخت نزدیک شد و پرسید:

× حالش چطوره؟

بک روی تخت خوابیده بود و چشمهاش بسته بود.

# خودتون چی فکر میکنین؟

× جاییش... نشکسته؟

دکتر آهی کشید و دستکش هاش رو از دستاش بیرون کشید. از روی تخت بلند شد و پتوی بک رو روش مرتب کرد.

# بهتره بیرون صحبت کنیم. به سختی خوابش برده. باید کمی استراحت کنه.

سر تکون داد و سمت در اتاق حرکت کرد. وقتی رسیده بود خونه دکتر نزدیک به نیم ساعت میشد که بالای سر بک بود و داشت باهاش حرف میزد و به مشکلاتش رسیدگی میکرد. در آخر هم کمی آرامبخش بهش تزریق کرد و از اونجایی که بک حاضر نشد برگرده تو اتاقش تا اونجا استراحت کنه مجبور شدن ببرنش به اتاق لو و الان هم روی تخت اون به خواب رفته بود.

بعد از بستن در اتاق سمت دکتر چرخید و پرسید:

× مشکلش چیه؟

# جدای از زخم ها و کبودی هایی که روی بدنش به راحتی به چشم میخوره باید بگم که... پارگی مقعد هم داره و به سختی تونستم مجابش کنم که میخوام کمکش کنم تا دردش کمتر شه.

از اون حرف لو لب پایینش رو به دندون گرفت و سرش رو پایین انداخت. به جای چانیول اون داشت خجالت میکشید.

× چیکار باید براش بکنم؟

# یه پماد داره که کنار تخت براش گذاشتم. هر شش ساعت یک بار براش بزنین. قطعا تا چند روز آینده درد داره و نمیتونه راحت دستشویی بره. مسکن هم براش نوشتم و تو نسخه ای که گذاشتم هست. این کارها رو از نظر جسمی میتونین براش انجام بدین.

سرش رو بلند کرد و پرسید:

× از نظر جسمی؟

# جسمش که کبود و زخمیه. به مرور کبودی ها از بین میره و دوباره جسمش مثل قبل میشه ولی در مورد روح و روانش نمیتونم تضمین کنم.

× اون این روزها خیلی حساس تر شده. قبلا هم یکم مشکلات داشت ولی این روزا بیشتر شدن.

دکتر عینکش رو از روی چشمش برداشت و با چشمهای ریز شده بهش خیره شد.

The tormentor[Completed]Where stories live. Discover now