40

1.8K 331 107
                                    

فلش بک یک سال قبل:

از خودش و کاری که صبح کرد به شدت متنفر بود. اون روز لو بخاطر سرماخوردگی و تب شدیدی که داشت به آزمایشگاه سر نزد و همین بهترین فرصت برای رسیدن به فرمول پریل بود.

با اندرو قرار گذاشتن و اون رسوندش آزمایشگاه. کلیدی که صبح زود از تو جیب کت لو کش رفته بود رو بیرون کشید و در رو باز کرد. اولین باری بود که داشت اون ازمایشگاه رو از نزدیک میدید و همین باعث شد زمان نسبتا زیادی رو صرف گشتن دنبال اون فرمول بکنه.

اینطور نبود که لوهان از اول تا آخر فرمول پریل رو روی یه برگه‌ی آچار نوشته و روی میز گذاشته باشه. پیدا کردن چیزی که میخواست زمان زیادی ازش گرفت...

با کلی بدبختی تونست دفترچه یادداشت لوهان رو پیدا کنه و از اونجا بزنه بیرون. با اندرو به خونه برگشت و حالا اون روی تختش نشسته و منتظر بود اندرو زبون باز کنه.

+ خب... همونیه که میخواستیم مگه نه؟

× آره خودشه. فقط خیلی نامرتب و بهم ریختس.

+ اینش که مهم نیست. ما فقط یه فرمول کلی و البته غلط نیاز داریم که بهش بدیم.

اندرو نیم نگاهی به اون انداخت و گفت:

× نه بک... باید فرمول شبیه به پریل باشه. اگه خیلی متفاوت و در هم بر هم باشه میفهمن. به هر حال اونا خودشونم سازندن.

بک با نگرانی گفت:

+ ولی نمیخوام فرمول واقعی پریل دستشون برسه. این تمام چیزیه که لو و چان دارن... باید عوضش کنیم.

× عوضش میکنیم. ولی آخراشو... باید یه چیزی رو تو آخراش تغییر بدیم تا نتونن کامل بسازنش.

+ خب چطور اینکارو انجام بدیم؟ نه من نه تو هیچی از این فرمولای شیمیایی نمیدونیم.

اندرو دستی به موهاش کشید و بعد از چند ثانیه خیره نگاه کردن به دفترچه‌ی تو دستش گفت:

× من به این رسیدگی میکنم. نمیخواد نگران باشی. پدرت گفت تا کی وقت داری؟

+ اون چیزی نگفته. ولی باید هرچه زودتر بهش بدم. حتی الانم ممکنه دیر باشه. چان دست اوناس. میتونن هر بلایی سرش بیارن.

از روی تخت بلند شد و گفت:

+ الان اینجا نشین. برو فکر کن که باید چیکار کنیم. منم به بابام پیام میدم و میگم فرمولو براش گیر آوردم. باشه؟ برو دیگه...

اندرو از جاش بلند شد ولی به جای بیرون رفتن از اتاق دفترچه رو تو جیب شلوارش گذاشت و قدمی به اون نزدیک شد.

× بک چیزی هست که باید بهت بگم. گفته بودی برای اینکه چانیول رو نجات بدیم به نیروی بیشتری نیاز داریم.

+ خب آره... تونستی کسی رو پیدا کنی؟

× خیلی گشتم. اینکه بدون احراز هویت از گروهی بخوای برای نجات دادن یه فرد مجهول کمکت کنن خیلی سخته و هرکسی قبول نمیکنه.

The tormentor[Completed]Where stories live. Discover now