53

1.4K 325 115
                                    

صبح زود بود که لوهان تکونی به خودش داد و چشمهاش رو باز کرد. سردرد شدیدی داشت و حس میکرد کلیومترها دویده. نگاهی به اطراف و سر و وضعش انداخت. روی تخت خوابیده و لباسهاش تنش بود.

دیشب دقیقا چه غلطی کرده بود؟ از روی تخت پایین اومد و به اطراف نگاه کرد.

تا یه جاهایی رو به خاطر داشت و از یه جایی به بعد رو نه. اون تو حالت بیخیالی اعتراف کرد که از سهون خوشش میاد. سهون رو بوسید و اون پسش نزد. بعد از اینکه بوسه هاشون بیشتر شد و شدت گرفت سهون اون رو از روی مبل بلند کرد و به همین اتاق اومدن. اون روی تخت افتاد و سهون روش خیمه زد و بعدش...

فقط تا همینجاش رو به خاطر داشت. بعدش چیکار کرده بودن رو نمیدونست. الان که بهش فکر میکرد حتی نمیتونست باور کنه که دیشب واقعا چه اتفاقی بین اون و سهون افتاده. یعنی اون به سهون گفت دوستش داره و سهون قبول کرد؟ همینقدر ساده و مسخره؟

با کلافگی به موهاش چنگ زد و دور خودش چرخید. سر و صدایی که از بیرون اتاق میومد بهش میفهموند که سهون تو خونه‌اس و اگه از اتاق بیرون بره باهاش روبرو میشه. نمیشد از پنجره فرار کنه تا با هم چشم تو چشم نشن؟

کتش روی مبل گوشه‌ی اتاق بود و اون با خوشحالی کتش رو پوشید. حالا فقط باید از اینجا میرفت‌.
پنجره‌ی اتاق رو باز کرد و از بالا به پایین خیره شد. ارتفاع زیادی نداشت میتونست ازش پایین بپره. نفس عمیقی کشید و زیر لب گفت:

_ همینه لو... فقط میپری پایین. بعدش دیگه تمومه

یه پاش رو بالا آورد و لبه‌ی پنجره گذاشت. خواست پای دیگه اش رو هم بالا بیاره و بعد پایین بپره که با شنیدن صدای سهون سر جاش خشکش زد.

+ الان دقیقا داری چیکار میکنی؟

چشمهاش رو بست و اخم کرد. دیر کرده بود.

+ بیا پایین از اونجا بچه. فکر میکنی با فرار کردن کاری که دیشب کردی پاک میشه؟

پاش رو پایین گذاشت و سمت اون مرد چرخید. سهون با چهره‌ای خنثی به اون خیره شده بود.

+ باور نمیکنم که خجالت کشیده باشی برای همین توقع دارم هر چه سریعتر دهن باز کنی و بگی چرا دیشب اون کار رو کردی

از لحن خشک سهون خوشش نمیومد. توقع داشت ازش عذرخواهی کنه؟ خب اگه نمیخواست که میتونست اون رو پس بزنه.

× خب من... کار بدی نکردم. همه یجورایی این کار رو انجام میدن. فقط بستگی به مود داره

سهون دست به سینه به دیوار تکیه زد و گفت:

+ اوه واقعا؟ همه‌ی مردم انجامش میدن؟ یعنی همه‌ی مردم هر قرصی که ببینن رو میخورن و بعد روش اسم تحقیق میذارن؟ عجیبه... چرا من اینطور نیستم پس؟ یعنی مشکل از منه؟

The tormentor[Completed]Where stories live. Discover now