_ برای چی خواستین همو ببینیم؟ مگه من بیکارم که هر بار شما امر میکنین خودم رو برسونم؟
تهیونگ به محض اینکه در خونه رو باز کرد و داخل شد شروع به غر زدن کرد و لحظهی آخر چشمش به فرد جدیدی که کنار پارک چانیول بود افتاد. یعنی لوهان...
ساعت ده شب بود و از ظهر چانیول به همه گفته بود که باید همدیگه رو ببینن چون چیزهای مهمی برای گفتن دارن. در اصل این چیزی بود که لوهان میخواست چون قرار بود به بقیه بگه نقشهاش چیه.
سهون از ته خواست بشینه و گفت:× وقت برای سلام و احوال پرسی نداریم. بشین باید درمورد یه موضوع مهم حرف بزنیم.
ته نشست و به لوهان نگاه کرد. چهرهاش به نظرش آشنا میومد ولی نمیدونست کجا دیدش و دلیل اونجا بودنش چیه.
چانیول خیلی سریع توضیح داد:
+ خواستم بیای اینجا چون مشخصه هممون تو این مدت کارهایی کردیم و وقتشه درموردشون حرف بزنیم. به جز اوه سهون که موفق نشد هیچ فایل مشخصی از اون پرورشگاه پیدا کنه و رسما بی مصرف ترین فرد تا الان بوده کسی دیگه کار بخصوصی انجام داده یا نه؟
سهون با اخم گفت:
× فایل پیدا نکردم چون همه چیز حذف شده. هیچ مدرکی از اون پرورشگاه نیست. حتی اون چیزهایی که ازم خواستین رو هم نتونستم پیدا کنم چون تو بایگانی خراب شدهی ما اصلا فایلی به اسم پرورشگاه فولگ نیست.
ته با پوزخند به سهون نگاه تحقیر آمیزی انداخت.
_ همیشه از پلیسا بدم میومده. ادای آدمای باهوش رو درمیارن ولی در اصل هیچ غلطی نمیتونن بکنن. یه خاصیت مسخرهی دیگه هم دارن... پاشون رو کج نمیذارن که یک وقت از راه راستشون منحرف نشن.
دستش رو تو جیب کتش برد و یه فلش بیرون آورد. روی میز گذاشتش و سمت سهون هول داد.
× این چیه؟
_ قرار بود تو برامون مدرک جور کنی ولی من جور کردم. با این میتونیم یه کارهایی بکنیم.
سهون فلش رو گرفت و لبتابش رو روشن کرد. لوهان که کنارش نشسته بود کمی سمتش خم شد و چانیول از جاش بلند شد تا ببینه تو فلش چی هست.
تهیونگ نفس عمیقی کشید و با اعتماد به نفس به عقب تکیه زد تا بتونه ری اکشن بقیه رو ببینه.
اون سه نفر فیلمی که از جو گرفته شده بود رو نگاه کردن و بعد با قیافهی خنثی ای به اون خیره شدن.
_ خب نظرتون چیه؟
× الان این مدرکی بود که تو جمع کردی؟
_ مشکلش چیه؟ طرف گفته مارکوس اون زمان چه غلطی کرده. حتی گفته جونش در خطره و با ترس و لرز داره تو فیلم اعتراف میکنه. این کافی نیست؟
YOU ARE READING
The tormentor[Completed]
Fanfictionشکنجه گر ژانر: عاشقانه، رمنس، معمایی، مافیایی، انگست، اسمات🔞 کاپلها: چانبک، هونهان، ویکوک ******************* بک سفید و چان سیاه بک شاد و چان خنثی بک عاشق و چان سرد بک ظریف و چان قوی بک خیلی تلاش کرد لبخند رو به لبهای چانیول بداخلاقش برگردونه ولی ن...