چند روز از شروع جلسات بک با دکتر کیم میگذشت.
حالا بک شبها بدون اینکه نیاز باشه بهش بگه به اتاقش میومد و تا صبح تو بغلش میخوابید. دفتر خاطراتش رو که چان روی پاتختی گذاشته بود برنمیداشت و چیز جدیدی توش نمینوشت. دکتر کیم دلیلش رو نوشتن و یجورایی صحبت کردن با خودش میدونست.میگفت بکهیون بعد از مدتی از شدت تنهایی به اون دفتر وابسته شده و با نوشتن خاطراتش سعی میکرد اون خلاء رو پر کنه ولی حالا دیگه چنین کاری نمیکرد.
تقریبا همه چیز نرمال به نظر میرسید ولی از دو روز گذشته پیامهای عجیبی از دکتر کیم دریافت میکرد. اون مرد ازش خواسته بود عکسهای ام آر آی و سی تی اسکن بکهیون رو براش بفرسته و هرچقدر دلیلش رو پرسید جوابش یک جمله بود.
" بعد از بررسی نهایی نتیجه رو بهتون میگم."
پیدا کردن اون عکسها اصلا سخت نبود. صبح قبل از اینکه به هتل بیاد یه سر به بیمارستانی که اون موقع بک بستری شده بود رفت و درخواست کرد مدارکی که تو سایت بیمارستان به اسم بکهیون هست رو بهش بدن و حالا به همراه اون عکسها و ریپورت پزشک معالج بک روی مبل اتاق خلوت کیم جونمیون نشسته بود.
× خیلی ازت ممنونم چانیول. واقعا به این مدارک نیاز داشتم.
+ برای چی اینا رو میخواستی؟
جونمیون با لبخند خم شد و تمام پرونده و عکسهایی که تو یه پوشه ی بزرگ بودن از کنار چانیول برداشت و سمت میزش رفت.
× وقتی بررسی هام تموم شد حتما بهت خبر میدم.
+ برای چی باید چنین چیزی رو بررسی کنی؟ مگه قرار نشد کاری کنی که حال بک بهتر شه؟
× فکر میکنی الان نمیخوام کمکش کنم؟
با جدیت و صداقت جواب داد:
+ فکر میکنم داری سر خودتو الکی گرم میکنی.
× اوه واقعا اینطور به نظر میاد؟
سر تکون داد و نگاه مشکوکی به اون مرد انداخت. بک هیچی از اتفاقاتی که در حین جلساتشون میوفتاد بهش نمیگفت. حتی نمیگفت در مورد چه چیزهایی با همدیگه حرف میزنن و این باعث میشد چان هم به شدت کنجکاو و هم نگران شه.
آخرین بار که از جلسات بک و روانشناسش بی خبر موند بعدش...
دستی به موهاش کشید و پرسید:
+ وضع بک چطوره؟ به نظرت حالش تا چه حد بده؟
× متاسفانه نمیتونم درمورد بیمارم با یه غریبه صحبت کنم چانیول. میدونم که درک میکنی.
اخمهاش تو هم رفت و گفت:
+ من غریبه نیستم.
× وقتی که تو این اتاق هستی چرا. برای بکهیون یه غریبه ای.
YOU ARE READING
The tormentor[Completed]
Fanfictionشکنجه گر ژانر: عاشقانه، رمنس، معمایی، مافیایی، انگست، اسمات🔞 کاپلها: چانبک، هونهان، ویکوک ******************* بک سفید و چان سیاه بک شاد و چان خنثی بک عاشق و چان سرد بک ظریف و چان قوی بک خیلی تلاش کرد لبخند رو به لبهای چانیول بداخلاقش برگردونه ولی ن...