14

2.3K 442 100
                                    

نتیجه‌ی شرط بندی رو اونها بردن و با اینکه لوهان از خودش و بازیش مطمئن بود هنوز نمیفهمید چرا اون پسر قد بلند به جای ده تایی که شرط بندی کرده بودن پونزده تا بهش داده بود.

نه اینکه بدش بیاد یا بخواد پول رو پس بده ولی خب براش عجیب بود که چطور اون پسر بیشعور حاضر شده از پولش بگذره و به لوهان ببخشتش. به هر حال چیزی که مهم بود اون پونزده هزار یورویی بود که حالا تو حساب لو بود و قرار بود ازش استفاده‌ی خیلی خوبی بکنه.

از ساختمان که بیرون زد و سمت ماشینش رفت تا سوار شه که صدای اون پسر رو از پشت سر شنید.

+ هی... هی قهرمان.

برگشت سمتش و سر تکون داد.

× چیه؟

لی مینهوی تقلبی جلوش رسید و پرسید:

+ داری میری؟

× بازی تموم شد. دیگه کاری ندارم بخوام بمونم.

پسر دستی به موهاش کشید و گفت:

+ اگه دوباره چنین موقعیتی پیش اومد خبرت کنم یا نه؟

ابروهاش رو بالا داد.

× منظورت شرطبندی روی بازیه؟

+ آره... دوستای زیادی دارم که تو این فازان.

× من اهل اینکارا نیستم. اگرم این سری قبول کردم بخاطر این بود که به پولش نیاز داشتم.

+ دیگه قرار نیست به پول نیاز داشته باشی؟

مکث کرد. شاید نه... همین که یک دکتر برای بک میاورد با توجه به شرایط روحی و مشکلات احتمالی بک برادر لجبازش کوتاه میومد و اجازه میداد بقیه‌ی هزینه رو از جیب خودش بده. ولی اگه قبول نمیکرد چی؟ باید مثل دفعه ی قبل بیخیالش میشدن؟

سهون که دید اون پسر مکث کرده و احتمالا تو فکر رفته پوزخندی زد. جنبه ی حریص اون پسر داشت پیروز میشد نه؟

+ هی پسر... جواب سوالمو ندادی

لوهان با صدای اون پسر توجهش جلب شد.

× چی؟

+ برای دفعه ی بعد خبرت کنم یا نه؟

اخم کرد و با تردید جواب داد:

× اگه قراره دوباره یه جای تخمی مثل اینجا قرار بذاری نه.

سهون تکخند زد و سر تکون داد.

+ مشکلت فقط مکانشه مگه نه؟ اگه جای دیگه ای باشه قبول میکنی؟

× چرا به بقیه ی دوستات نمیگی برات بازی کنن؟

سهون با دست به داخل ساختمان اشاره کرد و گفت:

+ خودت که دیدی... چون تونستی به راحتی اون پسر رو له کنی. درسته در مقابل تو خیلی مفتضحانه باخت ولی تا حالا کسی پیدا نشده بود که بتونه بهش ببره.

The tormentor[Completed]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant