ماشینها رو چندین متر پایین تر پارک کردن و ازشون پیاده شدن. چانیول و تهیونگ درست مثل افرادشون سر تا پا مشکی پوشیده بودن و از طریق ایرپاد با سهون در ارتباط بودن.
میتونستن اون عمارت بزرگ رو ببینن و گاردهای بیشماری که مقابل خروجی اونجا و همینطور اطراف کشیک میدادن بهشون اطمینان میداد که بک تو اون ساختمان بود. مگر اینکه مارکوس میخواست بازیشون بده و میخواست اونها چنین فکری کنن تا بتونه نابودشون کنه.
پشت دیوار نشسته و منتظر بودن بقیهی نیروهاشون از سمت دیگه بیان و اون عمارت رو محاصره کنن.تهیونگ کنار چانیول نشسته بود که قفسهی سینهاش دوباره درد گرفت و اخمهاش تو هم شد. دوباره یک وزنهی خیلی سنگین روی سینه اش سنگینی میکرد و ضعفش رو به رخش میکشید.
الان اصلا موقعیت مناسبی نبود اما میترسید وضعش بدتر شه برای همین قوطی قرص هاش رو بیرون کشید و دو تا تو دهنش گذاشت. چانیول به اون و اخم های تو همش نگاه کرد و تا چند ثانیه هیچی بهش نگفت.
تهیونگ خیال کرد اون به روی خودش نیاورده و از این بابت خوشحال بود که با به حرف اومدن فرد کنارش ناامید شد.+ قلب تو برای چی بیمار شده؟
تهیونگ خودش رو به اون راه زد و پرسید:
× چیزی گفتی باس؟
چان با سر به جیب شلوار ته اشاره کرد و گفت:
+ اون قرصا رو میشناسم. دکتر بهم گفت ممکنه نیاز بشه از اونا مصرف کنم. برای قلب های بیمار تجویز میشن.
ته پوزخند زد و سرش رو پایین انداخت.
× الان داری میگی قلبت بیماره؟ واقعا همین الان یه نقطه ضعف بزرگ از خودت رو بهم گفتی؟
+ قلب تو چرا بیماره؟
چانیول با جدیت پرسید و تهیونگ فهمید نمیتونه اینطوری بحث رو بپیچونه برای همین گفت:
× به تو ربطی نداره. در ضمن... قلب من بیمار نیست.
چان بهش پوزخند زد و چرخید دوباره به ساختمون نگاه کرد.
+ اونایی که وضعشون از بقیه خرابتره همیشه همینو میگن. دکترت گفته تا چند وقت دیگه زنده ای؟
تهیونگ اسلحهاش رو بیرون کشید و چکش کرد. جوابی به اون سوال نداد چون واقعا جوابی نداشت. دکتر گفته بود باید عمل کنه و اگر اینکار رو نکنه اوضاعش وخیم میشه اما هیچ زمان بهش نگفته بود که کی میمیره.
× به لطف تصمیم مسخرهی تو ممکنه تا یک ساعت دیگه هردومون مرده باشیم.
+ ممکنه... شاید واقعا این اتفاق بیوفته.
× از مردن نمیترسی؟
چان به اون مرد نگاه نکرد اما جوابش رو داد.
YOU ARE READING
The tormentor[Completed]
Fanfictionشکنجه گر ژانر: عاشقانه، رمنس، معمایی، مافیایی، انگست، اسمات🔞 کاپلها: چانبک، هونهان، ویکوک ******************* بک سفید و چان سیاه بک شاد و چان خنثی بک عاشق و چان سرد بک ظریف و چان قوی بک خیلی تلاش کرد لبخند رو به لبهای چانیول بداخلاقش برگردونه ولی ن...