Acquaintance party

29 4 0
                                    

*- درو باز کردم و به اون استایلیست اشاره کردم بیاد داخل*

- میخوام میکاپش عالی باشه..بیشتر روی چشمام کار کن ولی این چهره ی کیوتو داشته باشه و چشماش خوب به نظر برسه.. در مورد موهاش.. بازشون بزار و براشینگ کن.. و این چتری های بلندشو حالت کلاسیک ببر سمت راستش..

*- نگاهی به پیتر کردم..*

- جواهراتتو خودت انتخاب کن.. چندتا جعبه همراهشه.. میتونی هم چیزای جدید برداری هم از جواهرات خودت.. دیگه بقیه چیزا هم میتونه طبق سلیقه ی خودت باشه.. ولی حواستو جمع کن به لباست بیاد..

*+ چند لحظه نگاهش میکنم.. اون فکر میکرد من کیوتم.. اینجوری حرف زدنش..
و نظر دادنش.. انقدر براش مهم بود یا فقط مهم بود جلو جمعیت خوب بنظر بیام.. معلومه که همینه.. یادت رفت داشت خفت میکرد؟؟
پیتر احمق*

*- نگاهی سر تا پاش کردم و برگشتم سمت در*

- اماده شدی بیا اتاقم.. میخوام ببینمت..

*- رفتم پایین.. مبلا و وسایلا جمع شده بود و به جاش اون میزای گرد شیشه ای با پایه های بلند وسط سالن بود...البته که اون پیانو و گرامافون خیلی خوب خودنمایی میکرد...
نگاهی به پرده ها کردم.. گفته بودم اون پرده های مخمل رو کنار بزنن که حیاط مشخص باشه..
رفتم سمت اتاقم تا اماده شم.. موهامو حالت کلاسیک درست کردمو و کت و شلوار مشکی و که روی یقش کار شده بود و پوشیدم..
ترکیب کت و شلوار و پیرهن و کروات مشکیم خوب بود..
ساعتمو دور دستم بستم و بعد از یکم عطر رفتم سمت اون کمد چوبی..
اون پیپ قدیمی که یکی از هدیه های پدرم عزیزم بود رو برداشتم و گذاشتمش روی میز..
جلوی اینه ایستادم و لباسمو چک کردم.. اون دکمه های سر استین خیلی برق میزدن.. به نظر زیادی بود.. با صدای در نگاهی به ساعت کردم.. الان احتمالا همه اومدن..*

- بیا تو..

*+چتری های لختمو از جلوی چشمام کنار میزنم و دستی به اون کت و شلوار میکشم.. این لباس.. یه پیرهن توری بود که روش یه کت کوتاه مدل دار میخورد با شلوار تنگش و کفشای کلاسیک.. لبامو روی هم میکشم و میرم داخل..*

+من.. حاضرم

*- با صداش برگشتم و نگاهش کردم.. خوشگل شده بود.. چشماش خیلی خوب به نظر میرسید و لباش.. انگار صورتی تر از حالت معمولی بود ولی خوشگل بودن.. نگاهی به سر تا پاش کردم *

- بچرخ..

*+ معذب میچرخم*
+بد شده؟

*- فوق العاده شده بود.. برجستگی باسنش خیلی تو چشم بود و تنگی اون لباس باعث میشد هیکل ظریفش خیلی...
اخمی کردم و سرمو تکون دادم..*

- نه خیلی خوب شدی.. بیا اینجا..

*+ میرم سمتش و اب دهنمو قورت میدم.. جذاب بود.. با اون استایل واقعا جذاب بود.. و چشمای پدرش و داشت.. همون چشنای سیاه.. اما تفاوتش این بود که سرد بود.. انگار یخ زده بودن*

White RoseWhere stories live. Discover now