unconscious

34 7 2
                                    


- لازم نیست تو چیزی درست کنی..تو غذاهای مورد علاقه اتو به انجی بگو تا برات درست کنه..

*+ سرمو تکون میدم و یکم از غذام میخورم و نگاهش میکنم..از وقتی اومده بودم خیلی خوش اخلاق تر شده بود.. اون مهربونه*

*-مشغول خوردن غذام شدم.. این مزه خود بهشت بود.. واقعا خوشمزه تر از این غذا هم مگه هست.. با دیدن هپی که داره میاد نگاهش کردم *

ه: ارباب پیانو رو اوردن..

*- سری تکون دادم و دستمالمو برداشتم و دور دهنمو پاک کردم*

- قبلی رو گذاشتین تو انباری؟

ه: بله..

-خوبه..درو کامل باز کن و بگو بیارنش.. بگو حواسشون و جمع کنن..

*- بلند شدم و رفتم سمت در..روش نایلون های کلفت کشیده بودن..حواسم بود که به جایی نخوره.. بهشون گفتم کجا بذارن و اونا هم گذاشتن دقیقا همونجا سر جاش.. فاصله ی زیادی با شومینه نداشت..
پول کارگرا رو پرداخت کردم و برگشتم سمتش..
خدمتکارا نایلوناشو باز کرده بودن.. لبخندی زدم و دستمو روی کلاویه ها کشیدم*

- خیلی خوشگله..

*+ میرم سمتش..اره خوشگل بود..شبیه به اثر هنری*

+ اره..خوشگله

*- تنظیمش کرده بودن...نشستم روی نیمکت مخمل کوچیک روبروش و چند تا نت از یه سمفونی قدیمی رو نرم زدم..
خیلی نرم بود.. خیلی راحت.. و حس خوبی بهم میداد*

- این عالیه..

*- نگاهی به پیتر کردم*
- میتونیم از فردا درست موسیقی رو هم به کلاسات اضافه کنیم..

*+دستمو روی کلاویه ها میکشم و یکیشونو فشار میدم.. سرمو میزارم رو شونه اش *

+ یه اهنگ برام میزنی؟

*- بدون اینکه حرفی بزنم و شروع کردم.. نواختن اون اهنگ عالی بود..توی اینترنت فقط نت گیتارش بود.. برای همین خودم نت هارو برگردونم و با پیانو امتحانش کردم.. و از اون روز حفظش شدم..
موزیک بی کلام مورد علاقم..*

*+ انگشتاش خیلی نرم حرکت میکردن و اون اهنگ واقعا قشنگ بود.. نمیدونستم محو نیم رخش شدم..
مهم هم نبود فقط میخواستم بهش گوش بدم و نگاهش کنم *

*- با اخرین نت چشمامو باز کردم *

- دوسش دارم.. الان بیشتر..

+ خیلی قشنگ بود..خیلی

*- نگاهش کردم *
-ممنون..

*- بلند شدم و دستامو کردم تو جیبم*
- یکم خستم.. میرم پیش جیم..برو بقیه غذاتو بخور..

*+ سری تکون میدم و نگاهش میکنم که میره سمت پله ها.. اهی میکشم و بلند میشم میرم تو اتاقم.. دستمو سمت اری میگیرم که میاد سمتم و بغلش میکنم.. سرشو میبوسم *

White RoseWhere stories live. Discover now