Chapter 17

514 150 12
                                    

چشمانش را با درد از هم گشود و همانطور که پلک میزد تا دید تارش را واضح کند نگاهش را به اطراف دوخت.

یک اتاق با میله های آهنین... تاریک... وسایل مخصوص شکنجه...

چشمانش گشاد شد، کی به آنجا آورده شده بود؟ سعی کرد دستانش را تکان دهد اما با دردی که در مچش احساس کرد سرش را بالا گرفت و با دستانش که بالای سرش با میله های آهنی بسته شده بودند مواجه شد.

آهی کشید و سرش را پایین انداخت. از کی بیهوش شده بود؟ نمی‌دانست... اما سوزشی که در کمرش احساس میکرد نشان از این میداد که بدجور شکنجه شده.

با شنیدن صدای قفل در سرش را بلند کرد. شخصی وارد شد، چشمانش را ریز کرد تا بهتر ببیند. در آن تاریکی نمی‌توانست به درستی چهره‌اش را تشخیص دهد.

مرد همراه با چوب بلندی که در دست داشت و آن را بر روی کف دستش میکوبید با قدم های آهسته نزدیک و نزدیکتر شد و درست در یک قدمی اش ایستاد.

اکنون می‌توانست چهره‌اش را به درستی ببیند. از آن مرد متنفر بود و هیچگاه دید خوبی نسبت به او در ذهن نداشت.

وانگ‌چن پوزخندی زد و چوبی که در دست داشت را درون مشتش فشرد.

_فکر نمی‌کردی گیر بیوفتی نه؟

یوبین دندان هایش را محکم بر روی هم فشرد. دستانش را که بالای سرش بسته شده بودند مشت کرد و تکانی به آنها داد که باعث بلند شدن صدای زنجیر هایی که به میله های آهنی متصل بودند شد. کاش دستانش باز بود و می‌توانست از شر این مردک پیر خلاص شود.

پوزخند وانگ‌چن با این کارش پررنگ تر شد.

_خیلی به خودت زحمت نده. تا وقتی که به سوالام جواب ندی نمیتونی جایی بری

قدمی جلوتر آمد و کنار گوشش زمزمه کرد:

_بهم بگو... کی بهت دستور داد ییبو رو بدزدی؟

ابروهای یوبین در هم رفت و رایحه خشمش درون اتاق پخش شد.

+عمرا اگه بهت بگم

وانگ‌چن هم متقابلا اخم کرد و عقب کشید. انگشتش را تحدید وار به سمتش دراز کرد.

_انقدر شنکجت میدم تا بالاخره مجبور بشی اعتراف کنی

یوبین نگاه منزجر کننده ای به او انداخت. حاضر بود بمیرد ولی اسمی از هه‌پنگ نیاورد. زیرا اگر اعتراف میکرد جانِ خانواده اش به خطر می‌افتاد، هر چند همین الان هم از سلامتشان مطمئن نبود.

وانگ‌چن دستش را پایین انداخت. نگاهش را به در داد و فریاد زد:

_نگهبان!

دو نگهبان به سرعت داخل شدند.

~بله ارباب

نگاهش را به چهره خشمگین و درهم یوبین داد.

𝙙𝙚𝙨𝙩𝙞𝙣𝙮 (Completed)Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ