Chapter 61

190 64 14
                                    

امگای جوان با دیدن آن نگاه خیره آلفای راهزن نفس کشیدن را به کل فراموش کرد

Oops! Questa immagine non segue le nostre linee guida sui contenuti. Per continuare la pubblicazione, provare a rimuoverlo o caricare un altro.

امگای جوان با دیدن آن نگاه خیره آلفای راهزن نفس کشیدن را به کل فراموش کرد. سکوت بود که در آن زمان فرمانروایی می‌کرد و کسی جرئت سخن گفتن نداشت. 

آلفای راهزن همان‌گونه که نگاهش میخ چشمان امگای جوان بود به آرامی قد صاف کرد. پوزخندی بر لبانش جای گرفت و بی‌حرف مجدد نگاهش را به دو تکه حلقه بر روی کف دستش داد. 

هه‌پنگ با ابروانی درهم نیم نگاهی به هر دو انداخت. برای چه شیائو جان واکنش خاصی از خود نشان نمی‌داد؟ برای چه آنقدر ساکت و آرام بود؟! 
هه‌پنگ می‌خواست نابودی هر دو را از آن قضیه به چشم ببیند پس بدین سبب با نیشخندی بر لب جمله‌ای بر زبان راند:

_باورت میشه امگات تمام این مدت همه چیز رو می‌دونست با این حال این قضیه رو ازت مخفی کرده بود! امگایی که حاضری براش جونتو بدی برات هیچ ارزشی قائل نیست! اون تو رو لایق دونستن حقیقت زندگیت و پشت پرده قتل پدر و مادرت ندونست و خودخواهانه فقط به فکر پایداری احساس بینتون بود!

+خفه شو!!!

رگ‌های گردن و پیشانی آلفای راهزن از شدت خشم بسیار برآمده شده بود. فرمون‌های سوزانش مجدد فضا را کاملا به اسارت خویش درآورده و رعبی عظیم را در فضا حاکم نمود. 

سرش را بلند کرده با دیدگانی که سفیدیشان به سرخی خون میزد به هه‌پنگ که مضطرب او را می‌نگریست چشم دوخت. دستانش از شدت خشم مشت شده بود و هاله گرگ مشکین و خشمگین درونش به‌ گونه‌ای قابل دیدن بود. 

امگای جوان صحنه مقابلش را به هیچ عنوان باور نداشت. انگار جانی که در کابوسش دیده بود اکنون در واقعیت مقابلش قرار گرفته بود.
هه‌پنگ بزاق دهانش را ناشیانه فرو خورده و با تمام قوای آلفا گونه‌اش مجدد نیشخند زده لب به سخن گشود:

_امگای عزیزت گدای احساسه و کی از تو بهتر که بتونه با مخفی کاری پیش خودش نگهت داره!! 

بلافاصله پس از آن کلام، دستی را به دور گردنش حس نموده برای ذره‌ای هوا شروع به تقلا کرد. 
آلفای راهزن با شنیدن آن جمله از زبان نفرت انگیز هه‌پنگ، فوران خشم را در سرتاسر اعضای بدنش حس نمود و با سرعتی باور نکردنی خود را به وی رسانیده گلویش را چنگ زد. 

𝙙𝙚𝙨𝙩𝙞𝙣𝙮 (Completed)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora