وانگ ییبو سکوت را که دید سر چرخانده در تاریکی به وی نگریست. آلفای راهزن نتوانست در برابر آن نگاه طاقت بیاورد، بلافاصله دستانش را بلند کرده بازوان ارباب جوان را چسبید.
تسلیم چه بود؟
شکست چه معنایی داشت؟؟
او در برابر هیچ یک از آن دو زانو نمیزد!+مهم نیست! شده…..شده هر شب میام! اونقدر میام تا بهم جواب بدی! اونقدر اینجا میمونم تا جواب سوالامو ازت بگیرم!!
ارباب جوان اما خیره به دیدگان سرخ و لرزان آلفای مقابلش خونسردانه تنها پلکی زد.
آلفای راهزن با قلبی که از بیقراری نفسش را بریده بود، به سختی بزاق خشک شده دهانش را فرو خورده سعی نمود به تیر کشیدنِ زخم کهنه بر کتفش توجهی نداشته باشد.
وی باری دیگر تمناگونه زمزمه نمود:+تو امگای منی! مالِ منی! متعلق به منی! بگو…… خواهش میکنم….. بگو که درسته…….
بیاراده قطره اشکی دیگر بر گونه اش روان گشت. از آنکه آنقدر در برابر آن امگا ضعیف و ناتوان شده بود که حتی قادر به کنترل اشک هایش نبود، از خود و شرایطش نفرت داشت.
او آن شرایط را نمیخواست……
آن اشک ها را نمیخواست……
آن دردی را که تا به عمق وجودش نیز سرایت کرده سنگدلانه شکنجه اش میداد نمیخواست…….نگاه بیقرار و خیس از اشکش را در هر دو چشمان تاریک مقابلش چرخاند. برای چه تنها نگاهش میکرد و چیزی نمیگفت؟ برای چه لب به سخن نمیگشود؟ برای چه پاسخش را نمیداد؟ التماسی بیشتر میخواست؟ میخواست اشک های بیشتری از او ببیند؟ میخواست او را زانو زده و تسلیم در برابر شکست ببیند؟؟
خود را اندکی جلو کشید.+چیکار کنم؟ چیکار کنم تا جوابمو بدی؟ چیکار کنم تا باهام حرف بزنی؟
قطره اشکی دیگر و او یک دستش را جدا کرده با درد مشت نمود و آن را بر قفسه سینه و قلبش قرار داد. خیره به چهره خونسرد و تاریک ارباب جوان مشتی آهسته به قفسه سینه اش وارد نمود.
توجه وانگ ییبو به همان سمت جلب شد. نگاه خیره اش را از دیدگان خیس و پر تمنای آلفا گرفته به مشتی که بر قفسه سینه اش بود نگریست.
آلفای راهزن مجوز خروج مابقی قطرات اشکش را صادر نمود.+این قلبو میبینی؟ این قلب داره التماس میکنه….. التماس میکنه دیگه فشارش ندم….. دیگه نذارم درد بکشه….. نذارم از درد تیر بکشه….. نذارم خرد بشه…..
YOU ARE READING
𝙙𝙚𝙨𝙩𝙞𝙣𝙮 (Completed)
FanfictionDestiny سرنوشت Zhan top, Historical, Omegaverse, M-preg, Romance, Smut, Drama ییبو پسر تاجری که برای یه سفر تجاری به درخواست پدرش مجبور میشه به قصر بره... قراره به زودی هیت بشه و چی میشه اگه توی راه با گروهی از آلفاهای راهزن رو به رو بشه... چه اتف...