Chapter 85

173 60 16
                                    

+پدرتون

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

+پدرتون..... ارباب حالش خوش نیست ارباب جوان!

دیدگان ییبو با شوک گشاد شد و بلافاصله با وحشت و نگرانی بی‌توجه به شرایطش به طرف اقامتگاه وانگ‌چن شروع به دویدن کرد. لینگ نیز به همراه سه آلفا پشت سر امگای جوان به سمت اقامتگاه ارباب ملک شتافتند.

ییبو سریعا درها را از یکدیگر گشوده نگاهش را به پدرش که بر روی تخت آرمیده بود داد. نفسش منقطع شده بود و بدنش از وحشت می‌لرزید.
با بغض فریاد زد:

_پدررررر!!

و به سرعت به طرفش دویده دستش را چسبید.
طبیب با ناامیدی به کناری رفت تا فضای آزادی برای پدر و پسر ایجاد کرده باشد.
وانگ‌چن به اجبار دیده گشوده نگاه تارش را به چهره تک فرزندش دوخت. وی با ناخوش احوالی سعی نمود دستش را بلند کرده بر گونه امگای جوان قرار دهد.
اشک به دیدگان امگا هجوم می‌آورد. خواسته پدرش را متوجه شده سریعا دستش را بر گونه خود قرار داد و آن را فشرد.

_پدر...... پدر چه بلایی سرتون اومده؟ چرا خوابیدید پدر؟ چرا رنگتون پریده؟ چرا دارید گریه می‌کنید پدر؟؟

اشک از دیدگان هر دو جاری بود. امگای جوان احساس می‌نمود در حال سقوط است. او دیگر توان دردی بیشتر را نداشت. چه اتفاقی برای پدر عزیزش افتاده بود؟ آن بیماری لعنت شده داشت کار دستشان می‌داد؟؟ آنهم در آن زمان؟؟ در آن شرایط؟؟؟

لینگ به همراه سه آلفا وارد اتاق شدند و بی‌آنکه جلوتر بیایند همانجا مقابل در ایستادند.
وانگ‌چن با دشواری سعی نمود بغض پینه بسته درون گلویش را فرو خورده آخرین سخنانش را به تک فرزند عزیزتر از جانش بر زبان براند.

+ییبو..... پسرم..... من.... منو ببخش..... من پدر خوبی برات..... نبودم.....

ارباب زاده جوان به نشانه نفی سر تکان داده گونه اش را به کف دست پدرش فشرد. آلفا چه داشت می‌گفت؟ از او طلب بخشش می‌کرد؟ پدر خوبی نبود؟ بیان این کلمات چه معنی ای داشت؟؟ مگر پدرش تاکنون با وی بد رفتار کرده بود که آن حرف را میزد؟ مگر در حقش گناهی مرتکب شده بود که طلب بخشش می‌کرد؟

امگای جوان تحمل دیدن آن شرایط را نداشت. سیل اشک بی‌آنکه فرصت دهد بر گونه های لطیفش روان بود. قلبش داشت از درون تکه‌تکه میشد. پدرش....‌ پدر عزیزش حق نداشت او را در آن زمان ترک کند!!

𝙙𝙚𝙨𝙩𝙞𝙣𝙮 (Completed)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora