Chapter 79

182 66 7
                                    

درها با صدای بلند و هراسناکی از یکدیگر فاصله گرفته و آلفایی با ابروان کاملا درهم و خشمگین مقابل دیدگان خیس از اشک امگای جوان نمایان شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

درها با صدای بلند و هراسناکی از یکدیگر فاصله گرفته و آلفایی با ابروان کاملا درهم و خشمگین مقابل دیدگان خیس از اشک امگای جوان نمایان شد. 
یوبین بلافاصله دست از کار کشیده با اخم سرش را به طرف ورودی اتاق چرخاند. آن فرد مزاحم دیگر که بود؟!

پیش از آنکه یوبین فرصت کند کلامی بر زبان براند، فریاد آلفای مقابل همراه با فرمون های پرقدرت خشمش فضای اتاق را کاملا به اسارت خود درآورد.

+اینجا چه خبره؟؟؟

قطره اشکی از گوشه چشم امگای جوان به پایین سر خورد و یوبین کاملا از رویش برخاسته با ابروانی درهم و طلبکارانه برای آلفای مقابل قد راست کرد.

_تو دیگه کدوم مزاحمی هستی؟؟ فکر نکنم اجازه داده باشم وارد حریم خصوصیِ منو امگام بشی!

شانگ هوآن از گوشه چشم نیم نگاه کوتاهی به امگای جوان که در تلاش برای بیرون آمدن از تخت و دور شدن از یوبین بود انداخت و شمشیرِ درون دستش را شدیداً فشرد. مجدد نگاه پر خشمش را بر روی یوبین ثابت نمود و از بین دندان های چفت شده برهمش زمزمه کرد:

+حریم خصوصی؟؟ امگای تو؟؟

پر حرص تک‌خند وهم برانگیزی سر داد که به اخم بین ابروان یوبین غلظت بخشید. دندان هایش را انگار که قصد خرد کردنشان را داشته باشد با فشار بر هم سایید و ادامه داد: 

+گمشو از این اتاق بیرون! اینجا نه حریم خصوصیته! نه ییبو امگاته! 

پوزخندی بر لبان یوبین نقش بسته مجدد به طرف ییبو چرخید که به زحمت قصد دور شدن از او را داشت. سریعاً جلو رفته بازوی نحیف امگای جوان را سفت چسبید و او را به سمت خود کشیده ساعد آن یکی دستش را به زیر گردن امگا قرار داد و کمرش را به شکم خود چسبانید.

ییبو با ترس به ساعد دست یوبین چنگ زد و هوان با ابروانی درهم و اضطرابی که با دیدن آن صحنه به درونش راه یافته بود یک قدم به جلو برداشت. آن آلفا داشت صبر و تحمل گرگ خشمگین درونش را می‌سنجید؟؟

+دستای کثیفتو بکش بی‌وجدان!!!

ارباب زاده جوان شروع به تقلا نموده تا خود را از حصار دستان یوبین آزاد کند اما یوبین با یک حرکت سریع ساعدش را بالاتر برده بر گلوی امگای جوان فشار آورد و بدین جهت ناله کوتاهی از بین لبهای امگا بیرون جست.

𝙙𝙚𝙨𝙩𝙞𝙣𝙮 (Completed)Where stories live. Discover now